دوستم قصد آزار خواهرم را داشت

دوستم قصد آزار خواهرم را داشت
آفتاب‌‌نیوز :

مرد جوانی که گفته می‌شد بدهکار خود را قربانی آتش‌افروزی کرده در جدید‌ترین اظهاراتش مدعی شد درگیری او با مرد فوت‌شده به خاطر موضوعات ناموسی بوده است.

به گزارش سایت جنایی، این مرد ۳۵ساله که پس از دستگیری در سبزوار به تهران انتقال یافت، روز نهم مرداد امسال بعد از ارتکاب قتل در پایتخت به شرق کشور فرار کرد تا به گمان خودش از دستگیری در امان باشد؛ اما در حال حاضر دستگیر شده و پرونده‌اش تحت عنوان قتل عمد تحت رسیدگی محمدمهدی براعه، بازپرس ویژه قتل شعبه سوم دادسرای امور جنایی، است و خودش نیز برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار دارد.

متهم وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، گفت: مجرد هستم و در رنگ‌کاری مبل و چوب کار می‌کنم،‌ مقتول را از پنج سال پیش می‌شناختم. آشنایی من و مقتول به خاطر مواد مخدر بود. او در کار خرید و فروش مواد مخدر بود و من در جنگل‌های لویزان که نزدیک باغ پرندگان است از او هروئین می‌خریدم. لویزان و حوالی باغ پرندگان پاتوق فروش او بود اما جا و مکان مشخصی نداشت. بار اول که با این مرد آشنا شدم او را به خانه بردم تا دوش بگیرد. خانه ما دو طبقه است و یک طبقه آن دست من است. او وقتی این را فهمید از من خواست با من زندگی کند و من هم موافقت کردم و بعد از آن با من زندگی می‌کرد. یک بار در خانه ۱۰ گرم مواد مخدر مخفی کرده بود که به خاطر آن بازداشت شدم. بعد از آنکه پلیس مرا گرفت به زندان رفتم و وقتی آزاد شدم هم دوباره به خانه‌ام رفت و آمد داشت. اما موضوعی که باعث عصبانیت من شده بود به مواد مخدر و بدهی مربوط نبود، چند روز قبل از روز حادثه به خانه ما آمده بود و من وقتی به خانه رفتم صدای خواهرم را شنیدم که کمک می‌خواست؛ وقتی به سمت صدا رفتم متوجه شدم او قصد داشته خواهرم را که متاهل است، آزار و اذیت کند. آن موقع فرار کرد اما بعد به او زنگ زدم و قرار گذاشتیم با هم صحبت کنیم. روز حادثه به نزدیک باغ پرندگان که پاتوق او و بقیه معتادان بود رفتم و او برایم چاقو کشید. من اصلاً کوکتل‌مولوتف نداشتم، چون قرار بود با هم صحبت کنیم، وقتی درگیری بالا گرفت و او چاقو کشید من هم بدون اینکه بدانم شیشه‌ای‌ را برداشتم و به سمت او ریختم. داخل شیشه بنزین بود وروی او ریخت و آتش گرفت. حتی خودم پیراهنم را درآوردم و او را خاموش کردم. حتی نمی‌دانستم که فوت شده است و فقط می‌دانستم به بیمارستان برده شده است. وقتی به خانه برگشتم دیدم چند نفر از طرف او با بنزین در خانه ما آمده‌اند تا من را آتش بزنند، برای همین فرار کردم و به سبزوار رفتم که آنجا دستگیر شدم. من قصد قتل نداشتم، الان هم از اعدام و طناب دار می‌ترسم و هر شب کابوس می‌بینم.

دکمه بازگشت به بالا