ایالات متحده آمریکا به عنوان مهمترین حامی رژیم اسرائیل نخستین کشوری بود که به این سیاست نیروهای ارتش یمن واکنش نشان داد و کوشید در پوشش حمایت از آزادی کشترانی، ائتلافی جهانی برای مقابله با این حملات تشکیل دهد؛ ائتلافی که البته به دلیل تعارض منافع کشورهای غربی ناکام ماند و در عمل به حملات آمریکا و انگلیس به مواضعی در یمن ختم شد. البته، کشورهای اروپایی هر چند در ائتلاف آمریکایی مشارکت جدی نداشتند، اما منافع متعدد و پیچیده ای در این منطقه پرالتهاب دارند و در نتیجه رویکرد ویژه و مستقلی در قبال آن اتخاذ کرده اند.
در این راستا اتحادیه اروپا در 19 فوریه 2024 با صدور بیانیهای از آغاز ماموریت دریایی این اتحادیه در دریای سرخ موسوم به «آسپیدس» خبر داد؛ مأموریتی که حوزه آن در امتداد تنگه باب المندب، تنگه هرمز و همچنین آبهای بینالمللی در دریای سرخ، خلیج عدن، دریای عرب، خلیجفارس و دریای عمان تعریف شده و به گفته مقامات اروپایی، اقدامی جسورانه برای حفاظت از منافع تجاری و امنیتی اتحادیه اروپا و جامعه بینالمللی بوده است. هر چند در روابط بین الملل این یک رویه مرسوم است که اقدامات کشورها در قالب الفاظ و روایات عامه پسند توجیه شود، اما برای درک و تحلیل سیاست خارجی این بازیگران باید دید اهداف و منافع واقعی پشت پرده تصمیمات آنها چیست؟
در پاسخ باید گفت یکی از دلایل اصلی و اولیه که نا امنی در تنگه باب المندب و دریای سرخ را به موضوعی مهم برای اتحادیه اروپا تبدیل می کند، نفوذ لابی صهیونیست در این کشورها و در نتیجه تعهد آنها به حمایت از منافع رژیم اسرائیل است. در شرایطی که کشورهای اروپایی می کوشند با توجه به آمار بالای تلفات غیر نظامیان در غزه (جهت حفظ وجهه حقوق بشری خود) به طور مستقیم عملیات خود در دریای سرخ را به حمایت از اسرائیل ربط ندهند و بیشتر بر لزوم آزادی کشتیرانی جهانی تمرکز کنند، اما بر کسی پوشیده نیست که این کشورها از حامیان اصلی رژیم اسرائیل هستند و می کوشند با امن ساختن مسیر تجارت در دریای سرخ، امکان رسیدن محموله های غذایی و لجستیکی به اسرائیل و صادرات این رژیم به سایر کشورها را فراهم سازند.
در سال 2023 نزدیک به 100 میلیون تن از واردات رژیم اسرائیل از گذرگاه باب المندب صورت پذیرفته است و حملات انصارالله به محمولههایی که از این تنگه به سمت سرزمینهای اشغالی در حرکت هستند، تبعات بسیار منفی در امنیت غذایی این رژیم خواهد داشت. از سوی دیگر، بخش عظیمی از صادرات رژیم صهیونیستی از این تنگه صورت میگیرد؛ بر اساس آمار موجود، 38 درصد از کالاهای اسرائیلی به بازارهای اروپایی صادر می شود، در حالی که 35 درصد از آنها به کشورهای آمریکایی و 24 درصد هم به آسیا و مابقی به آفریقا و اوکراین صادر می شود و حال بواسطه حملات انصارالله به کشتیهای اسرائیلی، شرکتهای این رژیم دیگر قادر نخواهند بود تا تولیدات خود را به سایر کشورها ارسال نمایند و در نتیجه این شرایط، اقتصاد رژیم صهیونیستی ضرر هنگفتی خواهد کرد. از این رو به نظر می رسد هدف عمده و اصلی کشورهای اروپایی از حضور نظامی در دریای سرخ، حمایت از حیات اقتصادی متحد راهبردی خود، یعنی رژیم اسرائیل است.
با این حال، موقعیت ژئوپلتیکی و جایگاه استراتژیک تنگه باب المندب به عنوان سومین شریان پراهمیت جهان پس از تنگه جبل الطارق و تنگه هرمز از دیگر عواملی است که این حوزه را برای کشورهای اروپایی با اهمیت می سازد. تنگه باب المندب به عنوان یک گذرگاه استراتژیک که قاره آسیا را به قاره آفریقا متصل میکند، از شرق به یمن و از غرب به جیبوتی منتهی میشود و محل تلاقی این دو قاره بهشمار میرود. باب المندب همچنین پل ارتباطی ورود کشتیها به سمت کانال سوئز است و حدفاصل این دو، دریای سرخ قرار دارد که اهمیت فوقالعادهای برای تجارت جهانی دارد.
این تنگه ارتباطات سریع و کم هزینه میان قاره آسیا به اروپا و از اروپا به آمریکا را ممکن ساخته است. حدود ۱۲ درصد حجم تجارت جهانی و ۳۰ درصد ترافیک کشتیهای کانتینری جهان از طریق این تنگه صورت میگیرد و روزانه حدود ۴ میلیون بشکه نفت از باب المندب در مسیر اروپا ترانزیت میشود. بنابراین طبیعی است که کشورهای اروپایی نمی توانند در برابر نا امنی در این تنگه و دریای استراتژیک، بی تفاوت باشند.
از سوی دیگر اقدامات و حملات ضد اسرائیلی نیروهای مسلح یمن به کشتیهای تجاری که عازم رژیم صهیونیستی هستند نه تنها تجارت و اقتصاد این رژیم را تهدید کرده، بلکه حامیان اقتصادی آن را نیز به دردسر انداخته است؛ کما اینکه جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در تشریح دلایل ماموریت دریایی اروپا در دریای سرخ، مدعی شده است «که حملات نیروهای مسلح یمن باعث میشود ترافیک دریایی به سمت دماغه امید نیک تغییر مسیر دهد، که این امر به معنی ۱۰ الی ۱۴ روز سفر بیشتر است. همچنین هزینه انتقال یک کانتینر از چین به اروپا نیز دو برابر شده و هزینه بیمه کشتیرانی نیز تا ۶۰ درصد افزایش داشته است». همچنین حمل و نقل دریایی، اساس صنعت کشورهای اروپایی به ویژه آلمان را تشکیل می دهد؛ بیش از ۹۰ درصد کالاها از طریق دریا به اروپا میرسند و وضعیت فعلی دریای سرخ باعث ایجاد تنگناهایی در تأمین کالا و مواد اولیه شده و برخی از شرکتهای اروپایی را مجبور به توقف تولید کرده است. بنابراین حفظ منافع اقتصادی- تجاری نیز از دیگر اهداف و سیاستهای مهم اتحادیه اروپا در دریای سرخ محسوب می شود.
با این وجود، به نظر می رسد اتحادیه اروپا در تأمین اهداف و منافع خود و نمایش قدرت در دریای سرخ چندان موفق نبوده و برعکس، مأموریت دریایی اخیر کشورهای عضو این اتحادیه برخی شکافها و مشکلات کلیدی درون این اتحادیه و نیز بعضی اختلافات فراآتلانتیکی آنها را نیز آشکارتر ساخته است. این مأموریت در درجه نخست نشان داد کشورهای عضو اتحادیه در حوزه نظامی تا رسیدن به سیاستهای مشترک فاصله دارند و شکاف و اختلاف بین آن ها بیش از آن چیزی است که بتواند به یک رویکرد متحد و یکدست نظامی بین آنها شکل دهد؛ از بین 27 کشور عضو اتحادیه اروپا، تنها 4 کشور فرانسه، آلمان، ایتالیا و بلژیک قبول کردند تا با اعزام کشتیهایی به ماموریت اتحادیه اروپا در دریای سرخ کمک کنند. بنابراین این ماموریت با حضور چهار ناوچه کار خود را آغاز کرد اما، پس از اینکه ناوچه آلمانی «هسن» در ۲۰ آوریل به ماموریت خود در دریای سرخ پایان داد، مأموریت «آسپیدس» اتحادیه اروپا در دریای سرخ در معرض خطر کمبود تجهیزات و تنگناهایی در حفاظت از کشتیهای تجاری در دریای سرخ قرار گرفته است و این امر حاکی از ضعف اتحادیه اروپا در رویکرد نظامی مشترک و تعریف و تداوم یک عملیات برون سرزمینی است.
از سوی دیگر، کشورهای اتحادیه اروپا تمایلی به حمایت از ماموریت دریایی به رهبری ایالات متحده که در دسامبر 2023 آغاز شد، نشان ندادند، دلیل ظاهری این امر نگرانی این اتحادیه از تشدید درگیریها در منطقه بود؛ هر چند این موضع گیری فی نفسه حکایت از تضعیف جایگاه آمریکا در نظام جهانی دارد، اما به نظر می رسد رویکرد اروپا دلیل دیگری نیز دارد؛ کشورهای عضو این اتحادیه قرار گرفتن زیر لوای آمریکا را منافی وجهه و اعتبار خود می بینند و در صدد شکل دهی به یک بلوک مستقل اروپایی هستند. با این حال به نظر می رسد اتحادیه اروپا تا شکل دهی به چنین بلوکی فاصله زیادی دارد و شاهد این امر نیز اختلاف نظر آنها در پیوستن به ائتلاف آمریکایی بود؛ ائتلاف مد نظر آمریکا در ابتدا از حمایت شش کشور عضو اتحادیه اروپا برخوردار شد، اما در ادامه سه کشور از این مأموریت منصرف شدند و در نهایت آمریکا تنها با همراهی انگلیس حملاتی را علیه اهدافی در خاک یمن انجام داد. این تحولات نشان می دهد هر چند کشورهای عضو اتحادیه اروپا به دنبال تعریف اهداف و منافع و در نتیجه سیاست خارجی مستقل و مشترک در عرصه جهانی برای خود هستند، اما عدم برخورداری آنها از مواضع یکدست و منسجم، در کنار ضعفهای تجهیزاتی – دفاعی، سبب ارائه تصویری نه چندان با صلابت از این اتحادیه در عرصه بین المللی می شود.
* استاد دانشگاه