
یادگیری کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی فارسی، گامی اساسی برای تقویت دایره واژگان و تسلط بر زبان است. این کلمات پایه، ابزاری مهم برای ارتباطات روزمره و پیشرفت در یادگیری زبان به شمار می روند و دروازه ای به سوی درک عمیق تر مفاهیم انگلیسی می گشایند.
در سیر و سیاحت در دنیای مهیج زبان انگلیسی، تسلط بر لغات و واژگان ضروری، سنگ بنای موفقیت است. این واژگان نه تنها مهارت های زبانی شما از جمله صحبت کردن، شنیدن، خواندن و نوشتن را بهبود می بخشند، بلکه میزان اعتماد به نفس و درک شما از متون و مکالمات را نیز افزایش می دهند. منظور از کلمات پرکاربرد، آن دسته از لغات انگلیسی است که در زندگی روزمره، مکالمات محاوره ای و متون عمومی بارها با آن ها مواجه می شویم. شناخت این کلمات و توانایی به کارگیری درست آن ها، به شما امکان می دهد تا ایده ها و افکار خود را به شکلی مؤثر بیان کنید و با دیگران ارتباطی روان و بی دردسر برقرار نمایید. در این مقاله جامع، به بررسی دقیق و دسته بندی شده صدها واژه پرکاربرد انگلیسی در قالب اسم، فعل، صفت، قید، حروف اضافه و حروف ربط می پردازیم و با ارائه مثال های کاربردی، به شما در یادگیری و تثبیت این لغات یاری می رسانیم. هدف این مطلب، ارائه یک منبع غنی و کاربردی برای هر زبان آموزی است که به دنبال تقویت بنیادین واژگان خود در زبان انگلیسی است.
اهمیت یادگیری کلمات پرکاربرد انگلیسی
یادگیری کلمات پرکاربرد انگلیسی، فراتر از حفظ کردن صرف واژه هاست؛ این یک سرمایه گذاری حیاتی برای توسعه مهارت های ارتباطی و فکری شماست. تصور کنید در یک کشور خارجی هستید یا با همکاران بین المللی تعامل دارید؛ بدون دانش کافی از واژگان اساسی، برقراری ارتباط مؤثر تقریباً غیرممکن خواهد بود. این کلمات، ابزارهایی هستند که به شما اجازه می دهند نیازهای روزمره خود را بیان کنید، در بحث ها شرکت کنید، یا حتی از یک سفر ساده لذت ببرید. هر لغت جدید که می آموزید و آن را در قالب جملات کاربردی به کار می برید، به شما کمک می کند تا با دنیای اطراف خود ارتباط عمیق تری برقرار کنید.
علاوه بر این، گسترش دایره واژگان تاثیر مستقیمی بر تقویت الگوهای فکری شما دارد. کلمات نه تنها افکار ما را شکل می دهند، بلکه توسط آن ها نیز شکل می گیرند. هرچه واژگان متنوع تر و دقیق تری در اختیار داشته باشید، توانایی شما در تحلیل، استدلال و بیان ایده های پیچیده افزایش می یابد. این دانش زبانی، مانند منبعی سرشار از ویتامین های فکری عمل می کند که به سلامت و پویایی ذهن شما کمک می کند. با غنی تر شدن واژگان، اعتماد به نفس شما در استفاده از زبان انگلیسی افزایش یافته و انگیزه ی لازم برای یادگیری لغات پیشرفته تر و دستیابی به سطوح بالاتر تسلط زبانی فراهم می شود. این مسیر، یک سفر هیجان انگیز است که با کلمات پایه آغاز شده و به سوی تسلط کامل بر زبان انگلیسی امتداد می یابد.
فهرست کلمات پرکاربرد انگلیسی
یکی از مؤثرترین راهکارها برای یادگیری و به خاطر سپردن لغات انگلیسی، دسته بندی آن ها بر اساس اجزای کلام است. این روش، فرآیند یادگیری را ساختارمندتر و آسان تر می کند، زیرا کلمات در قالب های معنایی و گرامری مشخصی قرار می گیرند. در این بخش، فهرستی جامع از واژگان پرکاربرد انگلیسی را در شش دسته بندی اصلی: اسم، فعل، صفت، قید، حروف اضافه و حروف ربط ارائه خواهیم داد. برای هر کلمه، معنی فارسی آن ذکر شده و سپس با ارائه مثال های کاربردی، نحوه استفاده صحیح آن در جمله به وضوح نمایش داده می شود. این رویکرد به شما کمک می کند تا علاوه بر حفظ معنی، با کالوکیشن ها (ترکیبات رایج کلمات) نیز آشنا شوید و بتوانید آن ها را به درستی در مکالمات و نوشتار خود به کار ببرید. این فهرست به عنوان یک فرهنگ لغت کاربردی و واژگان اساسی، راهنمای شما در مسیر یادگیری زبان انگلیسی خواهد بود.
۱۰۰ اسم پرکاربرد انگلیسی
اسم ها، پایه های هر زبانی هستند و به ما امکان می دهند تا به افراد، مکان ها، اشیا و مفاهیم اشاره کنیم. در زبان انگلیسی، تسلط بر اسم های پرکاربرد برای برقراری ارتباطات روزمره و درک متون ضروری است. این بخش شامل ۱۰۰ اسم رایج و کاربردی است که در مکالمات، کتاب ها، اخبار و هر نوع محتوای انگلیسی به وفور یافت می شوند. یادگیری این واژگان اساسی به شما کمک می کند تا بخش قابل توجهی از جملات را درک کرده و منظور خود را به روشنی بیان کنید. در جدول زیر، این اسامی به همراه معنی فارسی آن ها آورده شده اند. پس از جدول، مثال هایی برای درک بهتر کاربرد آن ها در جملات ارائه شده است.
کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی |
---|---|---|---|---|---|
people | مردم | year | سال | time | زمان |
man | مرد | day | روز | way | راه و روش |
life | زندگی | woman | زن | thing | چیز |
school | مدرسه | world | جهان | child | کودک |
student | دانش آموز | family | خانواده | state | وضعیت |
problem | مشکل | country | کشور | group | گروه |
place | مکان | part | بخش | hand | دست |
company | شرکت | week | هفته | case | مورد |
question | سوال | program | برنامه | system | سیستم |
number | عدد | government | دولت | work | کار |
home | خانه | point | نقطه | night | شب |
mother | مادر | room | اتاق | water | آب |
story | داستان | money | پول | area | منطقه |
lot | زیاد | month | ماه | fact | حقیقت |
book | کتاب | study | مطالعه | right | حق |
word | کلمه، لغت | job | شغل | eye | چشم |
side | طرف، کنار | issue | مسئله | business | کسب وکار |
house | خانه | head | سر | kind | نوع |
father | پدر | friend | دوست | service | خدمت، سرویس دهی |
game | بازی | hour | ساعت | power | انرژی، نیرو |
member | عضو | end | پایان، آخر | line | خط، سطر |
city | شهر | car | ماشین | law | قانون |
president | رئیس جمهور | name | نام | community | جامعه، اجتماع |
idea | ایده | minute | دقیقه | team | تیم |
information | اطلاعات | body | بدن | kid | بچه |
face | صورت، چهره | parent | والد، پدر یا مادر | back | پشت، کمر |
level | سطح | others | دیگران |
در ادامه می توانید با کاربرد برخی از این اسامی پرکاربرد در قالب مثال آشنا شوید:
- It’s essential to manage your time wisely to be productive. (لازم است که برای موفقیت بیشتر زمان خود را به دقت مدیریت کنید.)
- People from all walks of life gathered to celebrate the festival. (مردم از طبقات مختلف جامعه برای جشن گرفتن فستیوال دور هم جمع شدند.)
- Life is full of ups and downs, but it’s important to stay positive. (زندگی پر از فراز و نشیب است، اما مهم است که تفکر مثبت خود را حفظ کنیم.)
- The world is a vast and diverse place with countless cultures. (دنیا جای بزرگی است و مکان متنوعی با فرهنگ های بی شمار است.)
- Spending quality time with family is essential for a strong bond. (برای ایجاد پیوندی محکم، باید به اندازه کافی با خانواده وقت گذراند.)
- Solving complex problems requires creative thinking. (حل کردن مشکلات پیچیده نیازمند فکر خلاق است.)
- If you have any questions, please don’t hesitate to ask. (اگر هر گونه سوالی دارید، لطفاً برای پرسیدن درنگ نکنید.)
- There’s no place like home. (هیچ کجا خانه آدم نمی شود.)
- Saving money for the future is a wise financial decision. (پول پس انداز کردن برای آینده یک تصمیم مالی عاقلانه است.)
- The book I’m reading is a thrilling mystery novel. (کتابی که من مشغول خواندنش هستم، رمان معمایی مهیجی است.)
۱۰۰ فعل پرکاربرد انگلیسی
فعل ها، ستون فقرات هر جمله هستند و عمل، حالت یا وجود را نشان می دهند. بدون فعل، جمله کامل نیست و نمی تواند معنای مشخصی را منتقل کند. فعل ها نقش کلیدی در تعیین زمان (حال، گذشته، آینده) و حالت جمله (معلوم، مجهول) دارند و می توانند به صورت باقاعده یا بی قاعده، اصلی یا کمکی به کار روند. درک افعال پرکاربرد، به شما امکان می دهد تا مکالمات را دنبال کرده، منظور خود را بیان کنید و داستان ها را روایت کنید. این بخش شامل ۱۰۰ فعل اساسی است که در زبان انگلیسی روزمره و آکادمیک به طور مداوم استفاده می شوند. در جدول زیر، این افعال به همراه معانی فارسی آن ها آورده شده اند و پس از آن، مثال هایی برای روشن شدن کاربردشان در جملات ارائه شده است.
کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی |
---|---|---|---|---|---|
do | انجام دادن | have | داشتن | be | بودن |
can | توانستن | go | رفتن | say | گفتن |
make | ساختن؛ مجبور کردن | would | نوعی فعل مُدال برای توصیف شرط و درخواست کردن | get | گرفتن، دریافت کردن |
think | فکر کردن | will | نوعی فعل مُدال برای توصیف آینده | know | دانستن |
come | آمدن | see | دیدن | take | گرفتن |
look | نگاه کردن؛ به نظر رسیدن | want | خواستن | could | توانستن |
give | دادن | find | پیدا کردن | use | استفاده کردن |
may | نوعی فعل مُدال برای بیان احتمال | work | کار کردن | tell | گفتن |
try | سعی کردن | call | تماس گرفتن | should | بایستن، اجبار داشتن |
feel | احساس داشتن | need | نیاز داشتن | ask | پرسیدن |
put | قرار دادن | leave | ترک کردن | become | شدن |
let | اجازه دادن | keep | نگه داشتن | mean | معنا داشتن، به معنی چیزی بودن |
help | کمک کردن | seem | به نظر رسیدن | begin | شروع کردن |
start | شروع کردن | turn | چرخیدن؛ تبدیل شدن | talk | صحبت کردن |
hear | شنیدن | show | نشان دادن | might | احتمال داشتن |
move | حرکت کردن | run | دویدن | play | بازی کردن |
believe | باور داشتن؛ ایمان داشتن | live | زندگی کردن | like | دوست داشتن |
happen | اتفاق افتادن | bring | فراهم آوردن | hold | نگه داشتن |
provide | آماده کردن، فراهم کردن | write | نوشتن | must | باید |
lose | گم کردن | stand | ایستادن | sit | نشستن |
include | شامل شدن | meet | ملاقات کردن | pay | پرداختن (پول) |
learn | یاد گرفتن | set | رخ دادن؛ معین کردن | continue | ادامه دادن |
understand | فهمیدن | lead | رهبری کردن | change | تغییر دادن |
stop | توقف کردن | follow | دنبال کردن | watch | تماشا کردن |
read | خواندن | speak | صحبت کردن | create | خلق کردن |
spend | گذراندن | add | اضافه کردن | allow | اجازه دادن |
walk | قدم زدن | open | باز کردن | grow | رشد کردن |
remember | به یاد آوردن | offer | پیشنهاد دادن | win | برنده شدن |
appear | ظاهر شدن | consider | در نظر گرفتن | love | دوست داشتن |
serve | سرو کردن غذا | wait | منتظر ماندن | buy | خریدن |
expect | انتظار داشتن | send | فرستادن | die | مردن؛ مشتاق چیزی بودن |
fall | افتادن | stay | ماندن | build | ساختن |
kill | کشتن | reach | رسیدن | cut | بریدن |
remain | باقی ماندن |
برای آشنایی بیشتر با کاربرد این افعال در جملات، به مثال های زیر توجه کنید:
- I am hungry. (گرسنه ام است.)
- She became a famous author later in life. (او بعداً در زندگی به نویسنده مشهوری تبدیل شد.)
- Do you like ice cream? (بستنی دوست داری؟)
- We could go to the movies tonight. (ما می توانستیم امشب به سینما برویم.)
- You have to arrive on time for the exam. (باید به موقع برای امتحان برسی.)
- He tried to call me, but he couldn’t get through. (او سعی کرد با من تماس بگیرد، اما موفق نشد.)
- I read mostly historical fiction. (من بیشتر داستان های خیالیِ تاریخی می خوانم.)
- The children seem content. (بچه ها راضی به نظر می رسیدند.)
- It’s hard to concentrate on my homework when there’s so much noise. (وقتی سروصدا زیاد باشد، تمرکز کردن روی تکالیفم کار سختی است.)
- She succeeded in winning the argument. (او برنده آن بحث و گفت وگو شد.)
۱۰۰ صفت پرکاربرد انگلیسی
صفت ها، کلماتی هستند که به توصیف اسم ها و ضمایر می پردازند و اطلاعات بیشتری درباره ویژگی ها، کیفیت ها یا حالت آن ها ارائه می دهند. آن ها به جملات رنگ و لعاب می بخشند و به ما کمک می کنند تا اشیا، افراد و مفاهیم را با جزئیات بیشتری شرح دهیم. در زبان انگلیسی، شناخت صفت های پرکاربرد برای توصیف دقیق و مؤثر بسیار مهم است. این بخش شامل ۱۰۰ صفت رایج است که در مکالمات روزمره و متون مختلف به کرات استفاده می شوند. یادگیری این صفت ها، توانایی شما را در بیان دقیق مشاهدات و احساساتتان بهبود می بخشد و به روان تر شدن ارتباطات شما کمک می کند. در جدول زیر، این صفت ها به همراه معانی فارسی آن ها آورده شده اند و پس از آن، مثال هایی برای درک بهتر کاربردشان در جملات ارائه شده است.
کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی |
---|---|---|---|---|---|
good | خوب | new | جدید | other | دیگر |
great | بزرگ؛ عالی | old | قدیمی؛ کهنه | high | بلند، زیاد |
small | کوچک | American | آمریکایی | big | بزرگ؛ مهم |
young | جوان | National | ملی | large | بزرگ |
long | بلند، طولانی | black | سیاه | different | متفاوت |
political | سیاسی | important | مهم | little | کوچک |
real | واقعی | white | سفید | bad | بد |
social | اجتماعی | right | درست؛ راست | best | بهترین |
sure | مطمئن | public | عمومی | only | فقط |
able | توانا | early | زود | low | کم؛ پایین |
late | دیر | local | محلی | human | انسانی |
better | بهتر | major | عمده، اصلی | hard | سخت، دشوار |
possible | امکان پذیر | strong | قوی | economic | اقتصادی |
military | نظامی | free | آزاد | whole | تمام، کل |
International | بین المللی | federal | فدرال | true | واقعی، راست |
easy | راحت | special | خاص | full | پُر |
certain | مطمئن | recent | اخیر، امروزی | clear | واضح، آشکار |
red | قرمز | open | باز، روباز | personal | شخصی |
likely | احتمالی | available | در دسترس | difficult | سخت، دشوار |
medical | پزشکی | single | یک طرفه (بلیت)؛ تکی؛ مجرد | short | کوتاه |
private | شخصی | wrong | اشتباه | current | فعلی، جاری، کنونی |
fine | خوب، زیبا | foreign | خارجی | past | گذشته |
natural | طبیعی | poor | ضعیف، فقیر | common | عادی، معمولی |
hot | داغ، گرم | similar | مشابه | significant | مهم، چشمگیر |
happy | خوشحال؛ راضی | central | مرکزی | dead | مُرده، بی جان |
simple | ساده؛ نادان؛ فروتن | ready | آماده، حاضر | serious | جدی |
general | کلی، عمومی | physical | فیزیکی | left | چپ (جهت)، چپ (گرایش سیاسی) |
blue | آبی | financial | مالی | environmental | زیست محیطی |
various | مختلف، گوناگون | dark | تیره؛ تاریک؛ پلید | democratic | دموکراتیک |
legal | قانونی | close | نزدیک؛ صمیمی | entire | تمام |
final | نهایی | cold | سرد | religious | مذهبی |
nice | زیبا، خوب | green | سبز | main | اصلی |
traditional | سنتی | popular | محبوب | huge | بزرگ |
برای درک بهتر کاربرد این صفت ها در جملات، به مثال های زیر توجه کنید:
- Eating a balanced diet is crucial for maintaining good health. (داشتن یک رژیم غذایی برای حفظ سلامتی ضروری است.)
- The concert was a great success, with the audience cheering loudly. (کنسرت موفقیت بزرگی بود، حضار با صدای بلند دست می زدند.)
- The young artist showed exceptional talent in her paintings. (هنرمند جوان استعدادی استثنائی را در نقاشی هایش نشان داد.)
- Education is an important factor in personal and societal development. (آموزش عامل مهمی در رشد اجتماعی و شخصی است.)
- It’s essential to make the right decisions for a successful outcome. (باید تصمیمات درستی برای نتایج موفقیت آمیز بگیریم.)
- With hard work and dedication, anyone is able to achieve their goals. (با سخت کوشی و تلاش، هر کسی می تواند به اهدافش برسد.)
- Learning a new language may not be easy, but it’s rewarding. (یادگیری زبان جدید شاید کار راحتی نباشد، اما مفید است.)
- The new product will be available in stores starting next week. (محصول جدید از هفته آینده در فروشگاه ها در دسترس خواهد بود.)
- She received a nice compliment that brightened her day. (از او تعریف و تمجید خوبی شد و همین روزش را ساخت.)
- The family celebrated Thanksgiving with a traditional feast. (خانواده روز شکرگزاری را با مراسمی سنتی جشن گرفتند.)
۱۰۰ قید پرکاربرد انگلیسی
قیدها، کلماتی هستند که فعل، صفت یا حتی قیدهای دیگر را توصیف می کنند و اطلاعات بیشتری درباره چگونگی، زمان، مکان، یا میزان وقوع یک عمل ارائه می دهند. اکثر قیدها در زبان انگلیسی با پسوند ly- قابل تشخیص هستند، اما بسیاری از آن ها شکل های متفاوتی دارند. قیدها به جملات عمق می بخشند و به ما کمک می کنند تا منظور خود را با دقت و ظرافت بیشتری بیان کنیم. حذف یک قید ممکن است معنی جمله را ناقص نکند، اما از بار معنایی و توضیحی آن می کاهد. درک و استفاده صحیح از قیدهای پرکاربرد، به شما امکان می دهد تا مهارت های نوشتاری و گفتاری خود را به طرز چشمگیری بهبود بخشید. در جدول زیر، ۱۰۰ قید رایج به همراه معنی فارسی آن ها آورده شده اند و پس از آن، مثال هایی برای درک بهتر کاربردشان در جملات ارائه شده است.
کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی |
---|---|---|---|---|---|
out | بیرون؛ خاموش | so | بسیار؛ آن قدر | up | بالا؛ زیاد |
how | چقدر، چند | now | اکنون، حالا | just | به تازگی؛ دقیقاً |
also | همچنین | more | بیشتر | then | آن موقع، آن زمان |
only | فقط | well | به خوبی | here | اینجا |
back | (به سوی) عقب؛ برگشتن | even | حتی | very | خیلی |
still | هنوز | down | پایین؛ کم؛ به سمت جنوب | there | آنجا؛ وجود داشتن |
nearly | تقریباً | directly | به طور مستقیم | in | داخلِ |
really | واقعاً | never | هرگز، هیچ وقت | when | چه زمانی |
why | چرا | frequently | اغلب، به طور مکرر | most | -ترین (نشانه قید عالی)؛ بیشترین |
again | دوباره | over | بالاتر؛ تمام؛ دوباره | about | حدود، تقریباً |
off | مرخصی؛ خاموش | right | (سمت) راست | where | کجا |
all | تمامِ | today | امروز | always | همیشه |
away | دور، کنار | long | برای مدت طولانی | far | دور، مسافت زیاد |
ever | تا به حالا | often | اغلب، بیشتر وقت ها | yet | هنوز |
late | بعداً، دیرتر | almost | تقریباً | however | با این وجود، اما |
least | کمترین | once | یک بار، یک مرتبه | much | زیاد، خیلی |
around | حدود، حدوداً | together | با هم | ago | پیش، قبل |
maybe | شاید | enough | به اندازه کافی | already | از قبل، قبلاً |
probably | احتمالاً | actually | واقعاً | possibly | احتمالاً |
perhaps | شاید | of course | البته | home | (به) خانه، (در) خانه |
sometimes | بعضی وقت ها | else | دیگر | little | خیلی کم (تقریباً هیچ) |
better | بهتر | less | کمتر | finally | بالاخره، سرانجام |
either | هم | especially | مخصوصاً | early | زود |
mostly | اکثراً، بیشتر | simply | به سادگی | quite | خیلی، بسیار |
quickly | سریع | certainly | حتماً، مسلماً | soon | به زودی |
before | قبلا | recently | اخیراً | no | نشانه منفی ساز قید |
exactly | دقیقاً | thus | بنابراین، به این خاطر | usually | معمولاً |
pretty | نسبتاً؛ خیلی | particularly | مخصوصاً | hard | سخت، به شدت |
clearly | به طور واضح؛ بدون شک | ok | به خوبی | forward | (رو به) جلو |
that | آن قدر | rather | نسبتاً | indeed | به راستی |
suddenly | ناگهان | close | نزدیک | tonight | امشب |
ahead | جلو | instead | به جای | best | بهترین |
eventually | عاقبت، سرانجام | alone | تنها | fast | سریع |
در ادامه می توانید با کاربرد برخی از این قیدهای پرکاربرد در قالب مثال آشنا شوید:
- The movie was so captivating that I lost track of time. (فیلم آن قدر جذاب بود که متوجه گذر زمان نشدم.)
- We can’t change the past; let’s focus on the now. (نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم؛ بیا روی زمان حال تمرکز کنیم.)
- Despite the challenges, she is still determined to pursue her dream of starting a business. (باوجود همه چالش ها، او همچنان به شدت مصمم است که رؤیای شروع کسب وکارش را دنبال کند.)
- He promised never to reveal the secret. (او قول داد که هیچ وقت رازش را برملا نکند.)
- The team worked hard, and most of their efforts paid off. (تیم سخت کار کرد، و بیشتر تلاش هایشان نتیجه داد.)
- The sun had not risen yet, and the world was still asleep. (خورشید هنوز طلوع نکرده بود و جهان هنوز در خواب بود.)
- It will probably rain later, so bring an umbrella. (احتمالاً بعداً باران ببارد، برای همین با خودت چتر بیاور.)
- She actually enjoyed the challenge more than she expected. (او واقعاً بیشتر از آنچه که انتظار داشت از چالش لذت برد.)
- Cooking a simple meal can be just as satisfying as a gourmet feast. (پختن یک وعده غذای ساده می تواند به اندازه یک مهمانی لذیذ لذت بخش باشد.)
- The new movie became popular within days of its release. (فیلم جدید چند روز پیش از اکران محبوب شد.)
۱۰۰ حرف اضافه پرکاربرد انگلیسی
حروف اضافه (Prepositions) کلماتی هستند که ارتباط بین یک اسم یا ضمیر با کلمات دیگر در جمله را نشان می دهند. این ارتباط می تواند مربوط به زمان، مکان، جهت یا شیوه باشد. حروف اضافه معمولاً با یک مفعول (اسم یا ضمیر) همراه می شوند و یک عبارت حرف اضافه ای را تشکیل می دهند که به وضوح موقعیت یا رابطه را مشخص می کند. گرچه حروف اضافه ممکن است در ابتدا کمی چالش برانگیز به نظر برسند، اما نقش حیاتی در ایجاد وضوح و دقت در جملات انگلیسی دارند. درک این واژگان کاربردی، به شما کمک می کند تا جملاتی دقیق تر و طبیعی تر بسازید. در این بخش، حروف اضافه پرکاربرد انگلیسی را در دسته بندی های زمان، مکان، جابه جایی و همراه با فعل معرفی می کنیم. در جداول زیر، این حروف اضافه به همراه معنی فارسی و سپس مثال هایی برای درک بهتر کاربردشان ارائه شده اند.
حرف اضافه زمان
کلمه انگلیسی | معنی فارسی |
---|---|
at | در |
after | بعد از |
during | در طولِ |
before | قبل از |
in | در، داخلِ |
for | برای، به مدتِ |
since | از |
on | روی |
until | تا زمانی که |
به چند مثال با حرف اضافه زمان توجه کنید:
- You can go after you’ve done your homework. (می توانید بعد از انجام تکالیفتان بروید.)
- I met my friend at 4pm. (من دوستم را ساعت ۴ بعدازظهر دیدم.)
- He’ll be in New York for two weeks. (او به مدت دو هفته در نیویورک خواهد بود.)
- I’ve been up since dawn. (من از سپیده دم بیدار بوده ام.)
- I’ll wait until tomorrow. (تا فردا صبر می کنم.)
حرف اضافه مکان
کلمه انگلیسی | معنی فارسی |
---|---|
against | در برابر، مقابلِ |
above | بالای |
around | اطرافِ |
along | در امتدادِ |
behind | پشتِ |
at | در |
beside | کنارِ |
below | زیرِ |
by | کنارِ |
between | بینِ |
in front of | جلوی |
near | نزدیک |
next to | کنار |
on | روی |
over | بر فراز |
under | زیر |
به چند مثال زیر توجه کنید که با حروف اضافه مکان نوشته شده است:
- The cereal is on the shelf above the bread. (غلات در قفسه بالای نان است.)
- We all sat around the dinner table. (ما همه دورِ میز شام نشستیم.)
- The little dog followed behind me. (توله سگ پشت سرم آمد.)
- Max sat beside her during the play. («مکس» در طول نمایش کنارش نشست.)
- They put up a fence between the two houses. (آن ها حصاری بین دو خانه زدند.)
- The cat won’t go near the dog. (گربه به سگ نزدیک نخواهد شد.)
- I left the box next to the door. (من جعبه را کنار در گذاشتم.)
- The bird flew over the pond. (پرنده بر فراز آبگیر پرواز کرد.)
- I put the suitcase under the bed. (من چمدان را زیر میز گذاشتم.)
حرف اضافه جابه جایی
کلمه انگلیسی | معنی فارسی |
---|---|
along | در امتدادِ |
across | آن طرفِ، به سمتِ، از عرضِ |
into | به داخلِ، تو |
from | از |
over | از رویِ |
onto | روی |
to | به |
through | از میانِ، از وسطِ |
toward | به سوی |
به چند مثال زیر توجه کنید که با حروف اضافه جابه جایی نوشته شده است:
- I swam across the lake. (من عرض دریاچه را شنا کردم.)
- We walked along the shore. (ما در امتداد ساحل قدم زدیم.)
- He just flew in from California. (او همین چند لحظه پیش با پرواز از کالیفرنیا آمد.)
- I dove into the pool. (من در استخر شیرجه زدم.)
- She jumped onto the bed. (او پرید روی تخت.)
- The fox jumped over the dog. (روباه از روی سگ پرید.)
- He walked to the supermarket. (او تا سوپرمارکت پیاده رفت.)
- He’s walking toward us. (او دارد به سمت ما می آید.)
حرف اضافه همراه با فعل
گاهی اوقات، حروف اضافه بعد از یک فعل قرار می گیرند و معنای جدیدی به آن فعل می بخشند. این ترکیب ها که به آن ها افعال عبارتی (Phrasal Verbs) نیز گفته می شود، بخش مهمی از واژگان انگلیسی را تشکیل می دهند و درک آن ها برای تسلط بر زبان ضروری است. بهترین راه برای یادگیری این ترکیبات، حفظ کردن آن ها به صورت یک عبارت کامل است تا بتوانید معنی و کاربرد صحیح آن ها را درک کنید. در جدول زیر، برخی از افعال رایج به همراه حروف اضافه متداولشان و سپس مثال هایی برای روشن شدن کاربردشان در جملات آورده شده اند.
حرف اضافه | فعل های همراه |
---|---|
about | complain / read |
at | arrive / look |
from | differ / suffer |
for | account / search |
in | result / succeed |
of | approve / smell |
on | concentrate / depend |
to | contribute / lead |
with | disagree / argue |
به چند مثال با حروف اضافه فوق توجه کنید:
- He complained about the delay. (او نسبت به تأخیر اعتراض کرد.)
- They arrived at the venue. (آن ها به آوردگاه رسیدند.)
- Her opinions might differ from his. (عقایدش شاید با این فرق داشته باشد.)
- I’m searching for my lost dog. (من دنبال سگ گم شده ام می گردم.)
- Her efforts resulted in a big success for the company. (تلاش هایش منجر به موفقیت چشمگیری برای شرکت شد.)
- I don’t approve of that choice. (انتخاب او را تأیید نمی کنم.)
- It’s hard to concentrate on my homework when there’s so much noise. (وقتی سروصدا زیاد باشد، تمرکز کردن روی تکالیفم کار سختی است.)
- I’m looking for a way to contribute to my community. (من در پی راهی هستم که عضو انجمنم شوم.)
- I don’t want to argue with you. (نمی خواهم با تو جر و بحث کنم.)
۱۰۰ حرف ربط پرکاربرد انگلیسی
حروف ربط (Conjunctions) کلماتی هستند که برای وصل کردن کلمات، عبارات، جمله واره ها و جملات به یکدیگر استفاده می شوند. این واژگان، نقش حیاتی در ایجاد انسجام، جریان منطقی و ساختار مناسب در نوشتار و گفتار دارند. با استفاده صحیح از حروف ربط، می توانید ایده ها را به هم مرتبط کنید، تضادها را نشان دهید، دلایل را توضیح دهید یا نتایج را بیان کنید. تسلط بر حروف ربط پرکاربرد، به شما کمک می کند تا جملات پیچیده تر و معنا دارتری بسازید و ارتباطات خود را به سطح بالاتری ارتقا دهید. در این بخش، ۱۰۰ حرف ربط رایج در زبان انگلیسی به همراه معانی و مثال های کاربردی آن ها ارائه شده است تا با نحوه استفاده صحیح آن ها در جملات آشنا شوید.
کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی | کلمه انگلیسی | معنی فارسی |
---|---|---|---|---|---|
but | اما | and | و | nor | نه این نه آن |
or | یا | yet | با این حال، با این وجود | for | زیرا |
although | اگرچه | so | بنابراین | even though | اگرچه |
though | اگرچه | whereas | در حالی که | while | در حالی که |
in spite of | با وجود | despite | با وجود | unless | مگر اینکه |
if | اگر | because | زیرا | whether | آیا |
as | همانطور که | since | از آن زمان که | after | بعد از |
when | وقتی که | until | تا زمانی که | before | قبل از |
as long as | تا زمانی که | as soon as | به محض اینکه | provided that | به شرط اینکه |
whenever | هر وقت که | once | یک بار؛ به محض اینکه | now that | حالا که |
wherever | هر کجا که | so that | تا اینکه | in case | در صورتی که |
as if | انگار که | rather than | به جای اینکه | even if | حتی اگر |
as though | انگار که | then | سپس | than | از (در مقایسه) |
hence | از این رو |