
به گزارش پرتال پارسی رضا نصری نوشت: نگرانی اصلی اسرائیل نه توانمندی های هسته ای ایران بلکه این احتمال است که ایران و ایالات متحده به حل اختلافات خود از طریق دیپلماسی عادت کنند.
از نگاه اسرائیل تهدید واقعی در تسلیحاتی که ایران ندارد نیست بلکه در تضعیف موضع خصمانه ای است که آمریکا طی دهه ها به نفع منافع راهبردی اسرائیل حفظ کرده است.
اسرائیل طی دهه ها ایران را تهدیدی وجودی معرفی کرده و نسبت به یک «فاجعه قریب الوقوع هسته ای» در صورت دستیابی تهران به توانمندی های اتمی هشدار داده است. این روایت نقش کلیدی در تثبیت سیاست خارجی آمریکا بر مبنای بی اعتمادی مهار و فشار علیه ایران ایفا کرده است. اسرائیل با ترسیم چهره ای یاغی از ایران موفق شده است مزایای مادی و دیپلماتیک قابل توجهی به دست آورد: دریافت میلیاردها دلار کمک نظامی جلب حمایت سیاسی بی قیدوشرط و به حاشیه راندن رقبای منطقه ای. تهدید ایران هسته ای بیش از آنکه بازتاب واقعیتی قریب الوقوع باشد ابزاری برای حفظ معماری خاصی از ائتلاف ها و دشمنی ها بوده است.
در واقع نگرانی راهبردی اسرائیل فراتر از میزان غنی سازی یا تعداد سانتریفیوژهاست. آنچه واقعاً سیاستمداران اسرائیلی را نگران می کند این احتمال است که واشنگتن و تهران از طریق گفت وگوهای مستمر به مزایای همزیستی پی ببرند. عادی سازی روابط می تواند نقش ویژه اسرائیل را به عنوان شریک استراتژیک بی بدیل آمریکا در خاورمیانه تضعیف کند. همچنین روایت غالب مبنی بر “تنهایی اسرائیل در برابر ایران تهدیدآمیز” را به چالش می کشد و راه را برای بازگشت تدریجی ایران به بازارها و عرصه های سیاسی بین المللی باز می کند؛ روندی که انزوای ایران و در نتیجه اهرم فشار اسرائیل را کاهش می دهد.
دیپلماسی این تهدید را ایجاد می کند که چهره ایران از یک دشمن دائمی به کنشگری منطقی با دغدغه های مشروع امنیتی بازتعریف شود. چنین تحولی سرمایه گذاری چند دهه ای اسرائیل و متحدانش در واشنگتن برای تثبیت روایت تقابل با ایران را از بین می برد. در نتیجه اولویت های منطقه ای آمریکا بازتنظیم می شود و سیاستمداران آمریکایی را وادار می کند تا رویکردی واقع بینانه تر و کمتر تحت تأثیر برداشت های امنیتی اسرائیل در قبال خاورمیانه اتخاذ کنند.
بنابراین نگرانی اصلی اسرائیل نه بمب فرضی ایران است — چرا که خود اسرائیل زرادخانه ای قوی اما اعلام نشده از سلاح های هسته ای دارد و سال ها از بازدارندگی استراتژیک برخوردار بوده است — بلکه این است که در صورت موفقیت دیپلماسی آمریکا ایران را به عنوان کشوری پیچیده و دارای منافع مشروع درک کند نه دشمنی ساده انگارانه و کاریکاتوری.
این تحول جایگاه ممتاز اسرائیل در محاسبات راهبردی آمریکا را تضعیف می کند و بسیج حمایت آمریکا علیه ایران را دشوارتر خواهد ساخت.
درک این واقعیت برای کسانی که می خواهند مانع تراشی مستمر در برابر تعامل ایران و آمریکا را بفهمند ضروری است. این خصومت تنها ریشه در نگرانی های مربوط به عدم اشاعه ندارد؛ بلکه دفاع از وضع موجودی است که اسرائیل از آن منافع زیادی برده است.
چنانچه سیاستگذاران آمریکایی این واقعیت را درک نکنند خطر آن وجود دارد که به خصومت های بیهوده گذشته ادامه دهند و فرصت های ایجاد خاورمیانه ای باثبات تر را از دست بدهند. فهمیدن اینکه نگرانی عمیق تر اسرائیل از خود دیپلماسی است — نه صرفاً از توانمندی های ایران — نخستین گام به سوی تدوین سیاست خارجی مستقل تر و مبتنی بر منافع واقعی ایالات متحده است؛ سیاستی که به جای ترس های تصنعی بر ارزیابی واقع بینانه فرصت های صلح استوار باشد.
۳۱۱۳۱۱