مشکلات اقتصادی مهمترین و مهمترین مشکلات جامعه مدرن ایران است. این مسائل ، البته ریشه و ریشه های مختلفی دارند؛ از تحریم ها و فشارهای خارجی گرفته تا فساد و رانت و ناکارآمدی. با این حال ، برخی از اقتصاددانان معتقدند که مشکل اصلی فقدان تفکر اقتصادی روشن و بدون ابهام و ناآگاهی از اقتصاد به عنوان یک رشته علمی است.
به گزارش پرتال پارسی ، روزنامه اعتماد ادامه داد: «در روزهای اخیر ، در بحث های انتخاباتی مشاهده کردیم که نامزدها و نامزدهای مختلف نظرات مختلفی در مورد اقتصاد دارند ، ضمن قول های جذاب و فریبنده هیچ برنامه قانع کننده ، دقیق و روشنی ارائه نمی دهند. “علی سرزعیم ، فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه میلان ، معتقد است هرکسی که چنین وعده های دروغینی بدهد و مردم را تنبل بخواند ، چیزی در مورد اقتصاد نمی داند یا شارلاتان و دروغگو است.
علامه طباطبایی ، مدرس دانشگاه معتقد است که اقتصاد بر پایه کار سخت بنا شده است ، یعنی وقتی مردم خوب کار می کنند و منابع خوبی دارند ، رقابت و خلاقیت بیشتر و تنبلی کمتر است.
آنچه برای تحلیلگران جالب نیست ، دفاع اقتصاددان از سیاستهای رفاهی و حتی ایده پرداخت یارانه های پولی است ، خصوصاً اینکه اظهارنظرهای انتقادی وی درباره سیاستهای اقتصادی محمود احمدی نژاد در کتاب کامل وی ، پوپولیسم ایران منتشر شده است. سرزعیم معتقد است که سیاست رفاه ایران با رشد اقتصادی همسو است و خروج تصادفی از این سیاست منجر به افزایش اشتغال ، فساد و نابرابری خواهد شد.
علی سرزایم به همراه مریم حاجی ، قربانی و دولابی اخیراً کتاب نیکولاس بار ، نظریه اقتصادی دولت: مبانی اقتصادی رفاه را به فارسی ترجمه و منتشر کرده است. در همین راستا ، مدیر نشر سوالات و استاد فلسفه حسین شیخ رضایی روز چهارشنبه در مصاحبه دیگری با انتشارات راینو در اینستاگرام با او صحبت کرد.
در زیر می توانید گزیده ای از سخنان سرزعیم از این مصاحبه را بخوانید:
* اولین درگیری ها در دهه 60 در دولت موسوی رخ داد ، جایی که یک طرف از اقتصاد کوپن و دخالت فعال دولت در تجارت خارجی و غیره صحبت می کرد و طرف دیگر از چهره هایی مانند احمد توکلی ، مرتضی نبوی و آقای صحبت می کرد. Asgravladi و جناح بازار او با حداکثر دخالت اقتصاد در اقتصاد مخالفت کرد. بنابراین ، شکاف سیاسی در ایران در دهه 1960 با بحث در مورد میزان دخالت دولت در اقتصاد مرتبط بود. در هر صورت ، اولین دیدگاه در دهه 1960 ، پس از جنگ ، و دیدگاه دوم در دولت آقای رفسنجانی غالب بود. دولت آقای خاتمی با بدبینی نسبت به اقتصاد بازار و شعار عدالت اجتماعی کار خود را آغاز کرد و گفت ما نمی خواهیم دنباله روی آقای هاشمی باشیم. شاخه های مختلفی را برداشت و سعی کرد آنها را جمع کند. اما از ابتدای دولت خود که با کاهش شدید قیمت نفت به دلیل بحران جنوب شرقی آسیا همراه بود ، در واقع وی مجبور شد قدم در دولت آقای هاشمی بگذارد. در آن زمان عدالت اجتماعی قربانی رشد شد و تصور غلطی وجود داشت که باید جایگزین شود. این پرچم توسط آقای احمدی نژاد برافراشته شد. توزیع پول نفت و عدالت اجتماعی محور اصلی انتخابات 2005 بود. این شعار سنتی چپ گرایان اسلامی نیز بوده است. سرانجام ، با توجه به این شعار ، آقای احمدی نژاد با منابع عظیم نفتی خود وارد عمل شد ، اما به جز یارانه های پولی م effectivelyثر عمل نکرد و تغییر چشمگیری در عملکرد دادگستری مشاهده نشد. سپس در دهه 1990 با تحریم ها و رکود اقتصادی و رشد بسیار پایین سرمایه گذاری روبرو شدیم. ما به جایی رسیده ایم که روند نزولی فقر مجدداً ظهور کرده و از طریق یارانه های پولی بهبود جزئی نابرابری برطرف شده است.
* یکی از مشکلات اقتصادی در ایران تولد ضعیف آن است. ایده اصلی ادامه تئوری ارزشهای مارکس و مکتب اقتصاد و کمونیسم کمونیست بود. یعنی کسانی که دیدگاه یکسانی دارند در این علم گنجانده می شوند. بنابراین ، اکثر اساتید و فارغ التحصیلان اقتصاد چنین نگرشی دارند. سپس جو بسیار تنگ شد و نگرش به اقتصاد اصلی بسیار منفی بود. یعنی تا اوایل دهه 1980 جریان اصلی اقتصاد جهان مسلط بود و سایر صنایع از این امر مستثنی بودند ، در حالی که در ایران برعکس بود. یعنی اقتصاد پایه محدود بود و سایر رشته ها در کانون توجه بودند. در چنین فضایی ، یک ایده جدید وجود دارد که باید اقتصاد کاملا بسته شود و دانش جدیدی به نام اقتصاد اسلامی ایجاد شود. سیاستمداران همین گرایش را دارند که بگویند ما نمی خواهیم چپ یا سرمایه دار باشیم. تفکر اقتصادی اسلامی آنها را از اقتصاد دور کرده و تحریکات ذهنی را تشدید می کند. طرفداران اقتصاد اسلامی برای دستیابی به اهداف خود باید طرحی مشخص و مدون ارائه می دادند که اتفاقاً بسیار مفید و بسیار مفیدی بوده است و به طور کلی علم نیز در همان مسیر حرکت می کند. “مالی اسلامی” توسط مسلمانان در کشورهایی غیر از ایران آغاز شد و به نظر می رسد آنها بانکداری اسلامی را راه اندازی کرده اند. متأسفانه ، بسیاری از شکایات وجود داشت ، اما او به جای برنامه علمی از زور استفاده کرد ، اما نتیجه ای نداشت و به دلیل هرج و مرج ، هرج و مرج ایجاد کرد. این مشکل سیاستمداران در همه جا نیست ، مشکل کمبود یک جامعه اقتصاددان است که سیاستمداران را گیج می کند ، زیرا افرادی که با اقتصاد آشنا نیستند ، مانند آقای خاتمی و اقتصاد و روش های مختلف آن ، بنابراین اقتصاددانان از روش های مختلفی برای بخشهای مختلف ، منجر به چپ و راست می شود. در سمت چپ سردرگمی وجود داشت.
* شناخت سیاست های مقامات ما برگرفته از این روزنامه ها و مطبوعات است. حالا متأسفانه فضای مجازی جای آنها را گرفته است ، یعنی خواندن یادداشت های کوچک! این اطلاعات تفکر واحدی را بر نمی انگیزد ، بلکه توهم دانش را ایجاد می کند.
* ما هیچ راهی مستقیم برای بهبود نداریم ، اگر بگویم که یک سال یا صد روز دیگر تغییر عجیبی ایجاد خواهم کرد ، اشتباه است.
* ما منابع اصلی را نداریم که به ما اجازه می دهد بگوییم پول خواب زیاد است و اسلاف آن خرد استفاده از آن را نداشتند. هرکس این حرف را زد مردم را فریب داد.
* شخصی که می گوید راه های غیر اقتصادی مردم را فریب داده است. اقتصاد بر اساس کار سخت بنا شده است ، یعنی وقتی مردم بهتر کار می کنند ، وقتی منابع خوبی تخصیص می یابد ، رقابت و خلاقیت بیشتری وجود دارد و تنبلی کاهش می یابد. هر که وعده تنبلی دهد مردم را فریب داده است. اگر می خواهید سن بازنشستگی را پایین بیاورید یا حقوق خود را افزایش دهید ، از کجا می توان پرسید؟ البته توزیع مجدد منابع در ایران به معنای تخصیص بهینه منابع است. توزیع مجدد منابع به معنای گرفتن یا کاهش منابع از یک قسمت و انتقال آن منابع یا افزودن بخشی از آنها به قسمت دیگر است. اگر کسی به من گفت که راه حلی وجود دارد که هیچ کس از آن آزرده نخواهد شد ، مطمئن شوید که شما یک شارلاتان هستید. در اقتصاد چنين راه حلي وجود ندارد. تنها راه حل برای اقتصاد توزیع مجدد بهینه منابع ، یعنی کاهش بودجه برخی صنایع و افزایش بودجه سایر صنایع است.
* طی 40 سال گذشته ، از نظر تحلیل ، حدود 20 سال است که گیج شده ایم. در طول 20 سال دوم ، سیستم متخصصان به تدریج فهمیده اند که چه کاری انجام شود و مدیران این مسئله را فهمیده اند ، اما دو مسئله وجود دارد. یکی تصدیق فساد اداری ، اما اغراق در آن نیست. دوم اقتصاد سیاسی است. همه صاحبان قدرت می گویند که من نباید تصمیماتی بگیرم که نظم سیاسی را نقض کند. اگرچه بسیاری از تصمیمات ، مانند توزیع مجدد ، با مخالفت جامعه روبرو می شود ، اما سیاستمداران به دنبال آنها نیستند.
من فکر می کنم دولت روحانی به جای قربانی شدن ترامپ ، از آسیب رساندن به بخشی از جامعه که در نتیجه توزیع مجدد و سیاست فقیر و سرکش شده است ، می ترسد. اقتصاددانان باید این مسئله مهم را در نظر بگیرند و طبقات پایین را تحت فشار قرار دهند.
* اکنون رانت هایی داریم که نابرابری را در اقتصاد ما افزایش داده است. درصد بالای ثروت در ایران بسیار غنی است و همیشه در آمریکا و اروپا غنی است و از شرایط فعلی سود می برد. بنابراین اگر نگران فقرا هستیم ، باید این نظم را بشکنیم. تخلف منجر به پرداخت اجاره نمی شود. ما باید همزمان به سیاست لغو و توزیع مجدد اجاره ها وابسته باشیم. یعنی انتقال زمین از قشرهایی که از رانت بهره مند می شوند و مناطقی که به فقرا سود می رسانند. البته درست است که کانال های توزیع مجدد ما مشکلی دارند. ما بسیاری از نهادهای پشتیبانی ناکارآمد و همپوشان داریم. ویژگی اقتصاد ایران این است که اگر این توزیع مجدد صورت گیرد ، رشد و کارایی افزایش می یابد. یعنی در شرایطی هستیم که کارایی و توزیع مجدد را برابر می دانیم ، زیرا وقتی پول به دهها ثروتمند اختصاص می یابد ، با شکست قیمت برای سیستم محرک و اقتصاد مختل می شود و اشتیاق به نوآوری و رقابت از بین می رود و سرمایه خروج و شوک ارزی رخ می دهد. تقسیم خرید پول به گروههای پایین تر ، خرید کالاهای داخلی را افزایش می دهد و از این رو تقاضا برای تولید داخلی و رشد و اشتغال را افزایش می دهد.
تنها اقدام درست احمدی نژاد یارانه های پولی است که بر شاخص های اقتصادی مانند ضریب جینی تأثیر می گذارد. اما روشنفکران ما نتایج نفرت احمدی نژاد را ندیدند. دولت آقای روحانی قربانی این نگرش منفی شده است و این ایده در حال گسترش در سراسر جهان است. اکنون UBI (درآمد پایه جهانی) و صندوق بین المللی پول مرتباً اسنادی را در این باره صادر می کنند ، یعنی حداقل به همه می دهند و در عوض یارانه ها و یارانه ها را حذف می کنند ، زیرا آنها پرداخت اجاره را انجام می دهند. به نظر می رسد مرحوم جمشید پژوجیان در اجرای این ایده بسیار مثر بوده است. البته در اجرای این ایده اشتباهاتی وجود داشت.
* برخی از مقامات دولتی معتقدند که اگر اقتصاد رشد کند ، رونق حاصل می شود و نیازی به سیاست گذاری اجتماعی نیست. تجربه مردم نشان می دهد که این دیدگاه نادرست است و همه اینها به ماهیت رشد بستگی دارد. رشد فراگیر با رشد غیر فراگیر متفاوت است. دوم ، ما نمی توانیم نسبت به فقر و نابرابری بی تفاوت باشیم. سوم و مهمتر از همه ، برابری در ایران در حال رشد است. تعداد معدودی از این کشورها وجود دارد. در ایران ، کودکان فقیری که به درستی درس می خوانند و غذا می خورند ، در آینده تأثیر بسیار مفیدی خواهند داشت. درد آنها کمتر است و هزینه های پزشکی کاهش می یابد. اگر این کودکان به مدرسه بروند و تحصیل کنند ، کارآفرین می شوند. رشد بلند مدت از طریق سرمایه انسانی و نوآوری حاصل می شود و اقتصاد مدرن مبتنی بر دانش است. بنابراین ، کاهش فقر به نفع آینده ما است. گذار به سعادت در ایران در کوتاه مدت و بلند مدت به رشد اقتصادی کمک می کند. این یک فرصت بی نظیر در ایران است.
انتهای پیام