خلاصه کتاب آخرین مکان ( نویسنده دانیل کلمان )
«آخرین مکان» اثر دانیل کلمان، نویسنده برجسته آلمانی، روایتی عمیق و تأمل برانگیز از تحول وجودی یولیان، کارمند شرکت بیمه است که پس از تجربه ای نزدیک به مرگ در دریا، به موجودی نامرئی تبدیل می شود. این رمان کوتاه، مرزهای واقعیت و خیال را در هم می شکند و کاوشی فلسفی در باب هویت، تنهایی، و معنای حضور در جهانی است که دیگر تو را نمی بیند.
دانیل کلمان، با زبانی ساده اما پرمغز و با چاشنی طنزی تلخ، خواننده را به سفری درونی دعوت می کند. او در این اثر، همچون بسیاری از رمان های فلسفی خود، به مفاهیم بنیادین هستی، نقش ادراک در تعریف واقعیت و چالش های انسان مدرن در مواجهه با از دست دادن جایگاه و هویت خود می پردازد. این کتاب نه تنها یک داستان تخیلی، بلکه یک آزمایش فکری درباره ماهیت وجود است که خواننده را به بازاندیشی در باب ارتباطات انسانی، معنای دیده شدن، و ارزش زندگی در غیاب تعلقات مادی وا می دارد.
درباره نویسنده: دانیل کلمان و جهان بینی فلسفی او
دانیل کلمان، متولد سال ۱۹۷۵ در مونیخ آلمان، یکی از درخشان ترین چهره های ادبیات معاصر آلمان و جهان به شمار می رود. تحصیلات او در رشته فلسفه و ادبیات آلمانی در دانشگاه وین، سنگ بنای جهان بینی عمیق و رویکرد فکری او به ادبیات را تشکیل داده است. کلمان با آثار خود، به سرعت جایگاهی ویژه در میان نویسندگان کسب کرد و با نگاهی موشکافانه به هستی و پرسش های بنیادین انسانی، توانست مخاطبان وسیعی را به خود جذب کند. او بارها برای جوایز معتبر ادبی نامزد و برنده شده که نشان از عمق و کیفیت آثارش دارد.
سبک نگارش دانیل کلمان مشخصه های منحصر به فردی دارد که او را از دیگر نویسندگان متمایز می کند. زبان او در عین سادگی و روانی، قادر است مفاهیم پیچیده فلسفی و وجودی را به شکلی ملموس و قابل درک ارائه دهد. کلمان اغلب از طنز پنهان و کنایه های ظریف برای نقد موقعیت ها و شخصیت ها استفاده می کند که به آثارش لایه های معنایی بیشتری می بخشد و از خشکی مباحث فلسفی می کاهد. او در شخصیت پردازی های خود، به جای توصیفات طولانی، با ایجاز و هوشمندی، تصاویری روشن و به یادماندنی از انسان ها خلق می کند.
تأثیر فیلسوفانی چون نیچه بر دغدغه ها و جهان بینی کلمان در آثارش به وضوح نمایان است. او همچون نیچه، به واکاوی مفاهیمی نظیر اراده معطوف به قدرت، اخلاق، پوچ گرایی و بازتعریف ارزش ها می پردازد. آخرین مکان نیز نمونه ای بارز از این شیوه فکری است؛ جایی که کلمان با طرح داستانی فراواقعی، مرزهای هویت و واقعیت را زیر سوال می برد و خواننده را با پرسش های عمیق درباره معنای حضور و دیده شدن در جهان مواجه می کند. این تلفیق هوشمندانه ادبیات و فلسفه، امضای ویژه دانیل کلمان است که به آثارش عمق و ماندگاری خاصی می بخشد. او نه تنها داستان پردازی ماهر است، بلکه در قامت یک فیلسوف، به کاوش در پیچیدگی های وجود انسان می پردازد و راهی نو برای اندیشیدن می گشاید.
خلاصه داستان کامل کتاب آخرین مکان: سفری از ملال تا محو شدگی
رمان کوتاه «آخرین مکان» با معرفی شخصیتی به نام یولیان آغاز می شود؛ مردی معمولی و بی تفاوت که زندگی اش در چرخه ای تکراری از روزمرگی اداری و نارضایتی های درونی گرفتار شده است. این بخش از داستان، زمینه ای برای تحولات عمیق تر فراهم می آورد و وضعیت روانی و اجتماعی یولیان را به دقت ترسیم می کند.
یولیان: مردی در بند روزمرگی و نارضایتی
یولیان، شخصیت اصلی رمان، کارمند یک شرکت بیمه است که در شغل خود هیچ شور و اشتیاقی ندارد. او به وضوح از موقعیت شغلی خود، از محیط خشک و بوروکراتیک شرکت، و به ویژه از رئیسش، ول نر، که فردی دمدمی مزاج و غیرقابل پیش بینی است، ناراضی است. این نارضایتی نه تنها به شغل، بلکه به کلیت زندگی او سرایت کرده و او را به موجودی بی انگیزه و تا حدی افسرده تبدیل کرده است.
داستان زمانی آغاز می شود که یولیان برای یک مأموریت کاری به مکانی دورافتاده در نزدیکی دریا فرستاده می شود. او باید در کنفرانسی درباره خطر محاسبه، رسانه های الکترونیکی و وام بانک سخنرانی کند، اما هیچ آمادگی برای این سخنرانی ندارد و این وظیفه برای او باری سنگین و اضطراب آور است. این مأموریت، فرصتی است تا یولیان از محیط معمول زندگی اش فاصله بگیرد، هرچند که خود او هیچ رغبتی به این تغییر مکان ندارد. کلمان با جزئی نگری، وضعیت روحی یولیان را پیش از هرگونه دگرگونی، به تصویر می کشد؛ او غرق در نوعی ملال وجودی است و توانایی مواجهه با چالش های کوچک زندگی را نیز ندارد، چه برسد به مواجهه با تحولات بنیادین. این تصویر از یولیان، نمادی از انسان مدرن است که در میان انبوهی از وظایف و انتظارات، معنای واقعی حضور خود را گم کرده است.
نقطه عطف: دریا، غرق شدن و آغاز دگرگونی
در اوج پریشانی و عدم آمادگی برای سخنرانی، یولیان تصمیمی غیرمنتظره می گیرد: او به سمت دریا می رود تا شنا کند. این تصمیم، علی رغم هشدارهای مردم محلی درباره خطرناک بودن آب، نوعی تمایل ناخودآگاه به فرار از واقعیت و یا شاید مواجهه با چیزی ناشناخته را در او نشان می دهد. دریا در این رمان، صرفاً یک مکان جغرافیایی نیست؛ بلکه نمادی قدرتمند از ناخودآگاه، گستردگی هستی و مرز بین زندگی و مرگ است.
یولیان به آب می زند و در جریان شنا، غرق در خیالات و افکار خود می شود. اما این خیال پردازی ها به سرعت جای خود را به واقعیتی تلخ می دهند: او در آب گرفتار می شود و نبردی نفس گیر با مرگ آغاز می کند. این تجربه نزدیک به مرگ، نه تنها یک حادثه فیزیکی، بلکه یک سفر درونی عمیق است. در لحظات دست و پا زدن در آب و جدال با نیروی دریا، فلاش بک ها و خاطرات گذشته به ذهن یولیان هجوم می آورند. او کودکی اش، خانواده اش، و رویدادهای فراموش شده زندگی اش را به وضوح به یاد می آورد. این یادآوری ها، پلی میان گذشته و حال او می سازند و نشان می دهند که چگونه لحظه بحرانی می تواند دریچه ای به اعماق وجود باز کند.
تجربه نزدیک به مرگ یولیان در دریا، تنها یک واقعه فیزیکی نبود؛ بلکه کاتالیزوری برای یک دگرگونی عمیق وجودی بود که او را از جهان مرئی به قلمروی ناشناخته نامرئی ها رهسپار ساخت و معنای حضور را برایش بازتعریف کرد.
نامرئی شدن: واقعیت جدید و چالش های آن
لحظه کلیدی و شگفت انگیز داستان زمانی فرا می رسد که یولیان از آب بیرون می آید و متوجه می شود که نامرئی شده است. این دگرگونی شوک آور، نه تنها زندگی او را زیر و رو می کند، بلکه خواننده را نیز درگیر پرسش های بنیادین درباره واقعیت و هویت می سازد. یولیان در ابتدا نمی تواند این وضعیت را باور کند و تلاش می کند تا آن را درک کند. او به خود می نگرد، اما چیزی نمی بیند؛ به اشیاء دست می زند، اما حضورش در جهان مادی ثبت نمی شود.
زندگی یولیان در حالت نامرئی، تصویری از سردرگمی مطلق و تنهایی عمیق است. او دیگر نمی تواند با دیگران ارتباط برقرار کند، مورد توجه قرار گیرد یا حتی در ساده ترین تعاملات اجتماعی شرکت کند. او مجبور است جهان را از منظری کاملاً متفاوت مشاهده کند؛ منظری که در آن، او یک ناظر بی طرف و نادیده گرفته شده است. این وضعیت، او را به بازاندیشی درباره معنای حضور و ارتباط انسانی وادار می کند. نامرئی شدن، او را از قیدوبندهای زندگی روزمره و انتظارات اجتماعی رها می سازد، اما همزمان او را در زندانی از انزوای مطلق محبوس می کند. این بخش از داستان، به تحلیل روانشناختی یولیان در مواجهه با این واقعیت جدید می پردازد و نشان می دهد که چگونه انسان بدون کالبد مادی و بدون تعامل با جهان مرئی، می تواند هویت خود را حفظ کند.
پیامدهای نامرئی شدن و مواجهه با هستی
پس از نامرئی شدن، یولیان با چالش های بی شماری در ادامه زندگی اش مواجه می شود. چگونه می توان در دنیایی که تو را نمی بیند، زندگی کرد؟ ارتباطات انسانی که اساس وجود اجتماعی هستند، چگونه معنا می یابند؟ دغدغه های وجودی او به اوج خود می رسند. او با سوالاتی درباره معنای حضور، هویت شخصی بدون کالبد مادی و نیاز به ارتباطات عمیق انسانی دست و پنجه نرم می کند. این دگرگونی، درک او از زمان، مکان و واقعیت را به کلی تغییر می دهد. جهان دیگر آن چیزی نیست که او پیش از این می شناخت و او مجبور است با قوانین جدیدی برای بقا سازگار شود.
سرنوشت نهایی یولیان در «آخرین مکان» به شکلی ظریف و چندلایه روایت می شود که کلمان آن را به اوج خود می رساند. آیا او به وضعیت قبلی خود بازمی گردد؟ آیا راهی برای بقا در این حالت نامرئی پیدا می کند؟ کلمان، بدون ارائه پایانی صریح و قطعی، خواننده را با ابهام و تعلیق رها می کند. این پایان باز، نه تنها به عمق فلسفی اثر می افزاید، بلکه به هر خواننده اجازه می دهد تا تفسیری شخصی از سرنوشت یولیان و پیامدهای انتخاب ها و تحولات او داشته باشد. پایان رمان، بیش از آنکه به یک حل مسئله بپردازد، به تأمل در باب ماهیت تغییر، از دست دادن، و پذیرش واقعیت های جدید دعوت می کند. یولیان در «آخرین مکان» هرچند به ظاهر ناپدید می شود، اما در حقیقت به کاوشی عمیق تر در خود و هستی دست می یابد.
مضامین اصلی و لایه های فلسفی پنهان در آخرین مکان
«آخرین مکان» فراتر از یک داستان تخیلی ساده، به مثابه بستری برای کاوش در لایه های عمیق فلسفه و روان شناسی عمل می کند. دانیل کلمان با ظرافت خاصی، مضامین بنیادین وجود انسان را از طریق تحول خارق العاده یولیان، مورد پرسش قرار می دهد.
هویت و ماهیت وجود
یکی از اصلی ترین مضامین کتاب، کاوش در ماهیت هویت انسانی است. رمان این پرسش را مطرح می کند که چه چیزی هویت یک فرد را می سازد؟ آیا هویت صرفاً با دیده شدن توسط دیگران، تعاملات اجتماعی و داشتن یک کالبد مادی معنا پیدا می کند؟ با نامرئی شدن یولیان، او از تمام این شاخصه های بیرونی محروم می شود. این وضعیت او را مجبور می کند تا هویت خود را نه در بازتاب نگاه دیگران، بلکه در وجود درونی و آگاهی اش جستجو کند. کلمان به ما نشان می دهد که شاید ماهیت واقعی هویت، فراتر از ظاهر و تعاملات روزمره، در درون هر فرد نهفته باشد؛ هویتی که حتی در غیاب هرگونه تأیید بیرونی نیز می تواند پایدار بماند یا به شکلی نوین بازتعریف شود.
تنهایی و انزوای مدرن
نامرئی شدن یولیان نمادی قدرتمند از تنهایی و انزوای عمیق انسان در جامعه معاصر است. در دنیایی که افراد به سرعت از کنار یکدیگر می گذرند و ارتباطات سطحی جایگزین تعاملات واقعی شده اند، حس نادیده گرفته شدن به یک معضل فراگیر تبدیل شده است. یولیان، به معنای واقعی کلمه، نادیده گرفته می شود. این انزوای اجباری، نه تنها او را از جهان بیرون جدا می کند، بلکه او را به ژرفای تنهایی درونی اش می برد. رمان به این نکته اشاره می کند که حتی در میان جمع نیز می توان به شدت تنها بود و این تنهایی، گاهی اوقات به حدی عمیق می شود که فرد احساس می کند گویی وجود ندارد.
واقعیت درونی در برابر واقعیت بیرونی
«آخرین مکان» مرزهای مبهم بین واقعیت درونی (آنچه یولیان تجربه می کند) و واقعیت بیرونی (آنچه دیگران می بینند و درک می کنند) را به چالش می کشد. برای یولیان، نامرئی شدن یک واقعیت محض است، اما برای جهان بیرون، او صرفاً ناپدید شده یا حتی هرگز وجود نداشته است. این تضاد، پرسش هایی درباره ماهیت ادراک و اعتبار تجربیات شخصی مطرح می کند. آیا واقعیت تنها آن چیزی است که به صورت جمعی تأیید شود، یا تجربیات فردی، هرچند غیرقابل مشاهده برای دیگران، نیز دارای اعتبار هستند؟ کلمان با این تقابل، به مخاطب یادآوری می کند که هر فردی جهان را از زاویه دید منحصر به فرد خود تجربه می کند و این تجربیات می توانند با واقعیت مشترک، در تضاد باشند.
نقد جامعه مصرف گرا و بوروکراسی
نارضایتی اولیه یولیان از شغلش در شرکت بیمه و رئیسش، ول نر، بازتابی از نقد کلمان به جامعه مصرف گرا و سیستم های بوروکراتیک و ماشینی است. زندگی یولیان پیش از نامرئی شدن، نمادی از انسان مدرن است که در چرخ دنده های یک سیستم بی روح گرفتار شده است. او درگیر وظایف تکراری، بی معنا و بدون خلاقیت است و از این رو، احساس بیگانگی با کار و حتی با خود می کند. این بخش از داستان، انتقادی پنهان به سیستم هایی است که فردیت انسان را نادیده گرفته و او را به یک جزء قابل تعویض در یک ماشین بزرگ تر تبدیل می کنند. نامرئی شدن یولیان می تواند استعاره ای از تلاش برای فرار از این قفس بوروکراتیک باشد.
«آخرین مکان» با هنرمندی، بی هویتی ناشی از بوروکراسی مدرن را به نقد می کشد؛ جایی که فردیت انسان در میان انبوهی از وظایف بی معنا محو می شود و تنها پس از محو شدن واقعی، امکان بازتعریف خود پیدا می کند.
قدرت طبیعت و ناخودآگاه
دریا در این رمان، نقش یک کاتالیزور قدرتمند برای تحول و دسترسی به اعماق ناخودآگاه یولیان را ایفا می کند. تجربه نزدیک به مرگ در آب، نقطه عطفی است که او را از زندگی عادی جدا کرده و به یک وضعیت وجودی کاملاً جدید وارد می کند. دریا با عظمت و رازآلودگی خود، نمادی از نیروهای ناخودآگاه و غیرقابل کنترل است که می توانند انسان را به چالش بکشند و او را وادار به مواجهه با عمیق ترین ترس ها و آرزوهایش کنند. این مواجهه با طبیعت بکر، یولیان را از قیدوبندهای مصنوعی زندگی شهری رها کرده و به او اجازه می دهد تا به لایه های پنهان روانش دسترسی پیدا کند.
گذر زمان و نوستالژی
در لحظات بحرانی در دریا و پس از نامرئی شدن، یولیان به خاطرات گذشته و دوران کودکی اش رجوع می کند. این نوستالژی و اهمیت خاطرات گذشته، به او کمک می کند تا در وضعیت جدید خود، معنایی برای هستی اش بیابد. زمان در حالت نامرئی برای او مفهوم دیگری پیدا می کند؛ دیگر چارچوب های خطی و اجتماعی زمان معنا ندارند. او در نوعی ابدیت یا بی زمانی گرفتار می شود که به او فرصت می دهد تا به گذشته بازگردد و به تأمل درباره آن بپردازد. این مضمون، بر اهمیت خاطرات در شکل گیری هویت و پایداری روان انسان در برابر تغییرات بنیادین تأکید دارد.
سبک نگارش و زیبایی شناسی ادبی دانیل کلمان
دانیل کلمان به عنوان یکی از نویسندگان مطرح ادبیات آلمانی، دارای سبک نگارشی خاصی است که «آخرین مکان» نمونه بارزی از آن محسوب می شود. او با ترکیب عناصر مختلف، فضایی منحصر به فرد خلق می کند که خواننده را به تأمل وامی دارد.
سادگی بیان و عمق معنا
یکی از برجسته ترین ویژگی های سبک کلمان، توانایی او در پرداختن به مفاهیم عمیق و پیچیده فلسفی با زبانی روان و ساده است. او از کلمات قلمبه سلمبه یا ساختارهای جمله ای پیچیده پرهیز می کند. این سادگی، به خواننده اجازه می دهد تا بدون درگیر شدن در دشواری های زبانی، مستقیماً با هسته اصلی داستان و مضامین آن ارتباط برقرار کند. اما این سادگی فریبنده است؛ در پس هر جمله ظاهراً ساده، لایه ای از معنا و تفکر نهفته است که تنها با اندکی تأمل آشکار می شود. کلمان نشان می دهد که برای بیان عمیق ترین حقایق، نیازی به زبان پرطمطراق نیست، بلکه ایجاز و دقت در انتخاب کلمات می تواند تأثیرگذارتر باشد.
طنز تلخ و کنایه
طنز تلخ و کنایه های ظریف از دیگر امضاهای ادبی کلمان است که به ویژه در «آخرین مکان» مشهود است. او با استفاده هوشمندانه از طنز، موقعیت های پوچ و گاه غم انگیز زندگی یولیان و جامعه ای که او در آن زندگی می کند را به نقد می کشد. این طنز، نه برای خنداندن صرف، بلکه برای ایجاد فاصله ای انتقادی بین خواننده و متن عمل می کند و او را به تأمل درباره جنبه های کمیک و در عین حال تراژیک وجود انسان و بوروکراسی مدرن وامی دارد. برای مثال، وضعیت یولیان درگیر سخنرانی ای که هیچ علاقه ای به آن ندارد و رئیس دمدمی مزاجش، از همان ابتدا با چاشنی طنزی تلخ معرفی می شود.
شخصیت پردازی ایجازگونه
کلمان در شخصیت پردازی های خود، به جای توصیفات طولانی و مفصل، از ایجاز و تمرکز بر جزئیات کلیدی بهره می برد. او با کمترین کلمات، تصاویری روشن و قابل باور از شخصیت هایش ارائه می دهد. یولیان به عنوان یک کارمند معمولی، خسته و ناراضی، در همان صفحات ابتدایی کتاب به خوبی معرفی می شود. این شیوه شخصیت پردازی، به خواننده اجازه می دهد تا با فعال کردن تخیل خود، به پر کردن جزئیات بپردازد و ارتباط عمیق تری با شخصیت ها برقرار کند. از این رو، شخصیت های کلمان، هرچند به ایجاز معرفی می شوند، اما به سادگی از یاد نمی روند.
نمادگرایی
استفاده از نمادها یکی از ارکان مهم سبک نگارش کلمان در «آخرین مکان» است. دریا، به عنوان نمادی از ناخودآگاه، مرگ و تولد دوباره، نقش محوری در تحول یولیان دارد. نامرئی شدن نیز نمادی قدرتمند از انزوا، نادیده گرفته شدن و از دست دادن هویت در دنیای مدرن است. این نمادگرایی، به داستان عمق می بخشد و آن را از یک روایت صرف به یک اثر چندلایه و قابل تفسیر تبدیل می کند. خواننده با رمزگشایی از این نمادها، به لایه های پنهان تر معنا و پیام نویسنده دست می یابد.
فضای داستانی و تعلیق
کلمان با مهارت، فضایی مبهم، تأمل برانگیز و در عین حال جذاب برای خواننده خلق می کند. او از همان ابتدا با ایجاد پرسش هایی درباره آینده یولیان و ماهیت آنچه در انتظار اوست، تعلیق ایجاد می کند. این تعلیق نه تنها در پیشبرد داستان مؤثر است، بلکه خواننده را به سوی ادامه مطالعه برای کشف پاسخ ها ترغیب می کند. فضای سرد و بی روح شرکت بیمه، در تضاد با وسعت و بی کرانگی دریا قرار می گیرد و این تقابل، به تعمیق فضای داستانی کمک می کند و به خواننده فرصت می دهد تا احساسات و تجربیات متفاوتی را با یولیان تجربه کند.
آخرین مکان در کنار دیگر آثار دانیل کلمان
«آخرین مکان» با وجود حجم اندکش، جایگاهی مهم در کارنامه ادبی دانیل کلمان دارد و بسیاری از مضامین و سبک های نگارشی او را به نمایش می گذارد که در آثار بلندترش نیز یافت می شوند. این رمان، پلی است میان دغدغه های فلسفی کلمان و شیوه خاص او در روایت داستان هایی که مرزهای واقعیت و خیال را در هم می شکنند.
به عنوان مثال، در رمان تحسین شده مساحی جهان (Die Vermessung der Welt)، کلمان به زندگی دو دانشمند بزرگ قرن نوزدهم، الکساندر فون هومبولت و کارل فریدریش گاوس می پردازد. این کتاب نیز همچون «آخرین مکان»، به بررسی رابطه انسان با جهان، تلاش برای فهمیدن و اندازه گیری واقعیت، و چالش های ذهنیات فردی در برابر واقعیت های بیرونی می پردازد. در مساحی جهان، شخصیت ها به دنبال کشف و شناخت جهان فیزیکی هستند، در حالی که یولیان در آخرین مکان به کاوش در جهان درونی و نامرئی خود می پردازد. هر دو اثر، به نوعی به دنبال درک و تعریف جایگاه انسان در هستی هستند.
اثر دیگر کلمان، شهرت (Ruhm)، که مجموعه ای از داستان های به هم پیوسته است، به موضوعاتی چون هویت، ارتباطات انسانی در عصر دیجیتال، و تأثیر شهرت بر زندگی فردی می پردازد. در شهرت نیز مفهوم دیده شدن یا نادیده گرفته شدن در فضای مدرن، به شکلی متفاوت اما با همان عمق فلسفی مورد بررسی قرار می گیرد. ارتباطات سطحی و مجازی، خودآگاهی و دگرآگاهی در شهرت نیز به چالش کشیده می شوند، درست مانند انزوای عمیق یولیان پس از نامرئی شدن. از این رو، می توان گفت که «آخرین مکان» به مثابه یک آزمایشگاه مینیاتوری برای بررسی دغدغه های همیشگی دانیل کلمان عمل می کند و جایگاه آن در کنار آثار بزرگ ترش، به عنوان یک نقطه عطف فلسفی و سبکی، کاملاً برجسته است.
چرا باید آخرین مکان را بخوانیم؟ (جمع بندی و توصیه)
«آخرین مکان» اثری است که هر علاقه مند به ادبیات فکری و فلسفی باید آن را تجربه کند. این کتاب، با وجود حجم کم، گنجینه ای از مفاهیم عمیق و پرسش های بنیادین است که ذهن خواننده را درگیر خود می کند. نقاط قوت کلیدی کتاب شامل توانایی کلمان در طرح مسائل پیچیده با زبانی ساده، شخصیت پردازی ایجازگونه اما عمیق، و استفاده هوشمندانه از نمادگرایی برای انتقال پیام های فلسفی است. این رمان، مرزهای واقعیت را به چالش می کشد و خواننده را به تأمل درباره هویت، تنهایی، و ماهیت حضور در جهان وامی دارد.
اگر از دوستداران داستان های فکری، رمان های فلسفی، و آثاری با مایه های تخیلی و سوررئال هستید، «آخرین مکان» انتخابی عالی برای شما خواهد بود. این کتاب به شما فرصت می دهد تا در دنیایی از تأملات وجودی غرق شوید و به بازاندیشی درباره زندگی، ارتباطات و معنای دیده شدن بپردازید. تجربه کامل مطالعه این اثر، به شما امکان می دهد تا تمامی لایه های پنهان و آشکار آن را درک کرده و از ظرافت های نگارشی دانیل کلمان نهایت لذت را ببرید. این رمان کوتاه اما پرمحتوا، می تواند دریچه ای باشد به جهان بینی خاص کلمان و آغازی برای آشنایی عمیق تر با آثار این نویسنده برجسته آلمانی.
مشخصات کتاب شناختی آخرین مکان
| عنوان | مشخصات |
|---|---|
| نام اصلی | Der fernste Ort |
| نویسنده | دانیل کلمان (Daniel Kehlmann) |
| مترجم | امیرحسین اکبری شالچی |
| ناشر | نشر روزگار |
| سال انتشار (فارسی) | ۱۳۹۰ |
| تعداد صفحات | ۹۶ صفحه |
| شابک | ۹۷۸-۹۶۴-۳۷۴-۳۶۶-۶ |
| ژانر | رمان تخیلی، فلسفی، داستان خارجی، طنز |