این شیرینی و طنازی در سریهای بعدی این مجموعه بیشتر شد. خندههای معروفی که آقای نوربخش به بازیاش اضافه کرد، او را به یکی از محبوبترین شخصیتهای این مجموعه تبدیل کرد. در ایام نوروز و ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۲ با پخش فصل جدید این سریال نقش سلمان پررنگتر جلوه کرده و بازی در این نقش به دل مخاطب نشسته است. حالا مخاطبان این سریال مشتاق هستند در مورد این بازیگر بیشتر بدانند. با آنکه کاظم نوربخش این روزها مشغول فیلمبرداری کار جدیدش است، لابهلای سرشلوغیهایش، فرصتی کوتاه در اختیارمان گذاشت تا با هم گفتوگویی داشته باشیم. بخشهایی از این گفتگو را میخوانید.
آقای نوربخش چطور بازیگر شدید؟ شنیدهایم شما کارمند ادارهای در بیجار هستید.
بله. من کارمند اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بیجار هستم. اما من قبل از اینکه کارمند بشوم، بازیگر بودم. سال ۱۳۶۷ کار هنریام را شروع کردم. تئاتر کار میکردم و آرزوهای بزرگی در سرم بود. بعداً کار کارمندی را شروع کردم و در فواصل کار، باز هم بازیگری را ادامه دادم.
چطور برای مجموعه نون. خ انتخاب شدید؟
«سعید آقاخانی» همشهری ما بود و با برادر بزرگم دوست بود. آنها زمانی که من بچه بودم، با هم تئاتر کار میکردند. من هم که بزرگتر شدم، همراه سعید آقاخانی تئاتر کار میکردم و من را میشناخت. با این حال من برای بازی در این سریال تست دادم. سال ۱۳۹۷ در کرمانشاه و سنندج تست بازیگری برای سریال نون. خ برگزار شد و من هم شرکت کردم و در نهایت دعوت به کار شدم.
چطور بین کار کارمندیتان و هنری که دنبال میکنید، ارتباط ایجاد کردهاید؟ حضور در آفیشهای فیلمبرداری لطمه به کار شما نزده است؟
جا دارد تشکر ویژهای داشته باشم از مدیرکل محترم اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی که واقعاً در همه فعالیتهای هنری بنده همراه من بودند که دغدغهای نداشته باشم. همچنین از ریاست اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان جناب آقای سلطانی که خود ایشان هنرمندی بسیار توانا هستند هم متشکرم. همکاران فرهنگ و هنر استان برادرانه من را یاری دادند و قدردان لطف آنها هستم. تشکر ویژه از استاندار کردستان دارم که واقعاً در همه مراحل فعالیت هنری بنده همراه بودند.
در نون. خ امسال ظاهراً نقش سلمان بار سنگینتری را برای خنداندن مردم به دوش میکشید. درست است؟
بله، سلمان امسال دچار چالشهای فراوانی شد؛ قبلتر سلمان تنها یک عاشق دلباخته بود که همه هدفش رسیدن به شیرین خانزاده بود، ولی امسال درکنار این عشق چالشهایی هم برایش ایجاد شد که بار شخصیتی سلمان را سنگینتر میکرد.
حس ما این است که سعید آقاخانی بعد از بازخوردهای مثبتی که از نقش سلمان گرفته از طنازی تا چهره و فیزیک خاص شما در سریهای بعدی، نقش سلمان را پررنگتر کرده است؛ فکر میکردید این نقش این قدر جدیتر و شیرینتر شود؟
بله، جناب آقاخانی خوشبختانه به من اعتماد کردند و نتیجه این اعتماد این بود که این نقش پررنگتر شد. امیدوارم نتیجه اعتماد او به من خوب باشد و راضی باشد. اینکه شیرینتر شده است یا نه بستگی به نظر مردم دارد. سلمان شخصیت تکبعدی و صرفاً طنز نیست که فقط مخاطب را بخنداند. همه تلاشم این بوده که همه ابعاد شخصیتی سلمان را به مخاطب القاء کنم و این بسیار سخت بود.
در پشت صحنه نون. خ فضا چطوری است؟ یک خاطره از این کار برایمان تعریف میکنید؟
پشت صحنه نون. خ لحظه به لحظهاش برای بازیگرهایش خاطره است. ما مثل یک خانواده بودیم. در این کار هر سکانسی که جلو میرفت برای ما خاطره بود و زیباییهای خودش را داشت. من خاطرات شیرین زیادی از این کار دارم و البته سختیهای زیادی هم سر بعضی سکانسها کشیدم که حالا که از آن عبور کردهایم، صحبت دربارهاش برایم لذتبخش است.
به عنوان مثال یادم است در فصل سه با آقای «علی صادقی» بازی داشتیم؛ دم معدن طلا که آن شب دمای هوا ۲۷ تا ۳۰ درجه سانتیگراد زیر صفر بود. آن شب به قدری هوا سرد بود و ما سختی کشیدیم که واقعاً نمیدانم آن سکانس را چطوری گرفتیم، اما خیلی بهیادماندنی شد.
از ریسک ساخت سری چهارم سریال برایمان بگویید؛ تا جایی که خبر داریم این سری اوایل در سکوت خبری ساخته شد. بیشتر اوقات ساخت سری چندم یک سریال ریسک بزرگی است، اما گویا این ریسک جواب داده.
بله، خوشبختانه نون. خ توانسته محبوبیت زیادی بین مخاطبان خود کسب کند. به نظرم بقای یک سریال به بازخورد مخاطب بستگی دارد و خوشبختانه ما بعد از هر فصل بازخوردهای خوب بسیار زیادی داشتیم و این انگیزه ما برای ساخت فصل جدید این سریال بود.
قسمت پایانی نون. خ با پایان باز تمام شد؛ به عقیده بسیاری ساخت «نون. خ ۵» محتمل است. نظر شما چیست؟ باز هم با این مجموعه در صورت ساخت سری جدید همکاری میکنید؟
همیشه نون. خ با پایان باز تمام میشود و وقتی فصل جدید شروع میشود، اصلاً داستانش یک چیز دیگر است و ربطی به سری قبل ندارد. خیلی خوشحال میشوم که فصلهای دیگر باشد و من با آقای آقاخانی و آقای فرجی کار کنم. آرزوی هر بازیگری است که با آقای آقاخانی و گروهش کار بکند.
در این کار دست شما در بداههگوییها باز بود یا همه بازیهای شما طبق فیلمنامه پیش میرفت؟
نه، همه بازیگران دستشان باز بود و هرجا بداههپردازی بجا و خوبی اتفاق میافتاد، کارگردان استقبال میکرد. بعضی مواقع با بداههگوییها نقش جذاب و شیرینتر میشود. در این کار هم فیلمنامه بامزه بود و هم آقای آقاخانی برای بامزگی بیشتر دست بازیگر را باز میگذاشت. میتوانم بگویم شخصیت سلمان با مشورت آقای آقاخانی تا این حد توانست مورد توجه قرار بگیرد.
شما با بازی در مجموعه نون. خ به چهره محبوب و دوستداشتنی سال تبدیل شدید. زمانی که فیلمنامه این کار را میخواندید، فکر میکردید سلمان تا این حد مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد؟
نه، فکر نمیکردم. هر بازیگری که یک روز وارد این حرفه میشود و کار میکند و تجربه به دست میآورد، یکی از اهدافش این است که یک روز دیده شود و چه بهتر که بتواند محبوب هم شود. به هر حال قرعه به نام من افتاد که با یک گروه حرفهای و در رأس آن آقای سعید آقاخانی شروع کنم. من همه تلاشم این بود که از همه تجربه و توانی که طی سالها کار به دست آورده بودم، در این کار استفاده کنم. چون میدانستم سلمان نقشی است که شاید بتواند در دل مردم جایی باز کند و خدا را شکر میکنم که این اتفاق افتاد.
از بازخوردهای مردم از نقشتان بگویید.
مردم سلمان را دوست دارند و با او همذاتپنداری میکنند. چیزی که برای من جالب است این است که در خارج از فیلم و سریال باز هم مردم مرا سلمان صدا میکنند و میگویند اسمت را میدانیم، ولی دوست داریم با این اسم تو را صدا کنیم. خنده و شوخیهای سلمان را دوست داریم و حتی دیالوگهای سلمان را هم تکرار میکنند که برای من باعث خوشحالی است.
نقش جدی هم به شما پیشنهاد میشود؟
بله. در چند سال اخیر چند فیلم سینمایی بازی کردهام و حتی سال گذشته چندین پیشنهاد کار جدی و کمدی داشتم که تعدادی را رد کردم. در کل سعی میکنم برای قبول نقشهای جدید با آقای آقاخانی مشورت کنم. سال گذشته در دو سریال نمایش خانگی بازی کردم. یکی سریال «روزی روزگاری مریخ» بود که توفیق همکاری با آقای «محسن چگینی» و آقای «پیمان قاسمخانی» را داشتم و آن یکی سریال «راز بقا» بود که دوباره با آقای آقاخانی همکاری کردم.
شما فعالیت تئاتری خودتان را آکادمیک شروع کرده بودید و در چندین جشنواره استانی به عنوان بهترین بازیگر انتخاب شدید. داشتن تجربه هنری و بهویژه تئاتری چقدر در پیشرفت کار هنری مؤثر است؟
داشتن تجربه هنری بهویژه تئاتر بسیار مؤثر است. به نظرم تئاتر پایه و اساس بازیگری است و بازیگران تئاتر همیشه در سینما دست پر هستند.
اصالتاً اهل بیجارید و ساکن این شهر؛ از شهرتان برای ما بگویید. این مجله برای تهرانیهاست که دوست دارند از جاذبههای گردشگری بیجار بیشتر بدانند؛ از قلعههای تاریخی گرفته تا پلهای زیبا.
شهرستان بیجار قدمتی بسیار طولانی در حدود ۶هزار سال دارد و شهری تاریخی است. بیجار معروف به «بام ایران» است، چون در کنار شهرکرد بلندترین شهر ایران است. قلعه قمچقای، پل صلوات آباد، چنگیز قلعه، مساجد تاریخی و … از جذابیتهای شهرستان بیجار هستند و فرش بیجار هم شهرتی جهانی دارد.
بزرگترین دارایی و سرمایه زندگیتان چه است؟
بزرگترین دارایی من خانوادهام هستند؛ بچههایم، پدر، مادر، خواهر و برادر، رفیق خوب و … همه اینها مهمترین دارایی یک انسان هستند.
اگر اجازه بدهید کمی سؤالات خانوادگی بپرسیم؛ دخترانتان نازنین زهرا و نازنین زینب چندسالهاند و چه کار میکنند؟ علاقه به رشته هنری شما دارند؟ پیشنهاد یا نظری در این زمینه میدهند؟
دختر بزرگم شانزدهساله و دختر کوچکم یازدهساله است. دختران من علاقه بسیاری به بازیگری دارند و سختگیرترین منتقدان من هستند. بله، آنها همیشه درمورد بازیهایم نظر میدهند.
خودتان چطور به بازیگری علاقمند شدید؟
من در یک خانواده هنرمند به دنیا آمدم. پدرم کار موسیقی میکرد. کمانچه میزد و صدایش هم خوب بود. برادرهایم هم در کار نمایش بودند. بازیگر بودند. من از دوم ابتدایی روی صحنه تئاتر رفتم. از بچگی کار موسیقی و بازیگری را دوست داشتم و برای همین دف و تنبک را به صورت تخصصی دنبال کردم. همیشه دوست داشتم به جایی برسم که همه مردم ایران من را دوست داشته باشند و برای همه مفید باشم. خدا را شکر دارد این اتفاق میافتد.
آیا خانواده در این کار پشتیبان شما بودند؟
بله. چون همانطور که گفتم فضای خانواده هنری بود. برای همین پدر و مادرم از ما در این کار حمایت میکردند. اصلاً اگر حمایت خانواده نباشد، آدم به موفقیت نمیرسد. آدم در هر کاری باشد باید خانواده را پشت خودش داشته باشد.
اهل کتاب خواندن هستید؟ به علاقهمندان به کتابخوانی چه کتابی را پیشنهاد میکنید؟
من عاشق کتاب خواندن هستم و هر فرصتی پیش بیاید کتاب میخوانم. هر کتابی که باشد، میخوانم، اما بیشتر برای کتابهای مربوط به کارم وقت میگذارم. از همه مردم دعوت میکنم حتما در نمایشگاه کتاب شرکت کنند و لذت ببرند.
دوست دارید چه نقشی را بازی و در کارنامه کاریتان ثبت کنید؟
من دوست دارم نقشهایم متفاوت باشد. دوست ندارم یک نقش را تکرار بکنم. من در تئاتر همه نقشها را تجربه کردم و دوست دارم در تلویزیون و سینما هم این تجربه را داشته باشم.
الان مشغول بازی در چه کاری هستید؟
در حال حاضر یک فیلم کوتاه و دو فیلم سینمایی به من پیشنهاد شده است، ولی، چون هنوز قطعی نیست نمیتوانم نام ببرم.
ظاهرا شما به تهران خیلی علاقه دارید؟ اگر خاطرهای در این زمینه هم دارید بگویید.
من همیشه تهران را از کودکی دوست داشتم. برای اینکه هر آنچه میخواستی در تهران بود؛ سینما میخواستی، فیلم خوب میخواستی، پارک میخواستی، هر چه میخواستی. به خصوص که ما در شهرستان بودیم و آنجا امکانات کم بود. من اولین باری را که به تهران آمدم، خوب در خاطر دارم. با دو تا از فامیل هایمان از بیجار راهی تهران شدیم و ساعتها در راه بودیم. آن زمان ما بچه بودیم و ماشین سواری را خیلی دوست داشتیم، برای همین جدا از جاذبههای تهران، بودن توی راه و مسیر طولانی تهران هم برای ما جذاب بود.
وقتی به تهران رسیدیم، من برای اولین بار به سینما رفتم؛ یک سینما در خیابان ولیعصر. یادم هست در آن روزها و دفعات بعدی، سه فیلم را در سینما دیدم؛ فیلمهای «هامون»، «گروهبان» و «تاراج». در تاراج، «جمشید هاشم پور» بازی میکرد که واقعا دیدن بازی هاش لذ ت بخش بود. حالا سالها از آن ایام میگذرد، اما من همین امروز هم تهران را بسیار دوست دارم و هر کجا که میروم از زیباییهای شهر لذت میبرم. از شهرداری تشکر ویژه دارم؛ چون چه از نظر تمیزی شهر، چه از نظر امکانات خیلی خوب عمل کرده است. البته یک نقصهایی هست؛ ولی نباید زحمات این عزیزان را نادیده گرفت.