
شهید مطهری و ۳ عرصه که همزمان در آن ها سرآمد بود
مرجع تقلید شیعیان گفت آیت الله مطهری (ره) از لحاظ اخلاقی به راستی متخلق به اخلاق اسلامی بودند و هیچ گاه از زی طلبگی خارج نشدند. ایشان همزمان در سه عرصه تدریس بیان و سخنرانی و قلم سرآمد بودند.
به گزارش خبرگزاری آنلاین پرتال پارسی از قم آیت الله نوری همدانی مطلبی پیرامون شخصیت استاد شهید آیت الله علی مطهری صادر کرد که متن این پیام به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیمالحمدلله رب العالمین و الصلاه والسلام علی خیر خلقه و اشرف بریته سیدنا و نبینا ابالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیة الله الاعظم و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. صحبت درباره شهید بزرگوار استاد آیت الله مطهری شخصیتی بسیار جامع و ذوفنون است. بحث کردن درباره چنین شخصیت هایی کار آسانی نیست؛ ایشان از ابعاد گوناگون فکری علمی مبارزاتی قلمی و تدریسی شخصیتی فوق العاده جامع بودند. در ابتدا چند نکته که درباره معرفی ایشان به نظر بنده می رسد: آیت الله مطهری (ره) از لحاظ اخلاقی به راستی متخلق به اخلاق اسلامی بودند و هیچ گاه از زی طلبگی خارج نشدند. با اینکه موقعیت مهمی پیدا کردند در عین حال همان زی طلبگی خود را حفظ نمودند. بنده که سال ۱۳۲۲ شمسی به قم آمدم ایشان در آن زمان یکی از اساتید برجسته و بسیار مشهور و معروف در کرسی تدریس حوزه علمیه قم بودند. با این حال از نظر اخلاقی بسیار متواضع و مهربان بودند و هرگز از زی طلبگی فاصله نگرفتند. اهل دعا و توسل بودند. حتی پس از آنکه به تهران رفتند هرگاه به قم می آمدند به منزل ما تشریف می آوردند و ما در خدمتشان بودیم. قبل از خواب قرآن تلاوت می کردند و بر نماز شب مداومت داشتند. گاهی اوقات می دیدم که ایشان سجاده پهن کرده رو به قبله حدود نیم ساعت یا یک ساعت همان طور نشسته بودند.
صبح به ایشان عرض کردم: «جناب عالی قبل از نماز مدت زیادی روی سجاده می نشینید؟» فرمودند: «بله چون بهترین عبادت تفکر است. ابتدا عبادت فکری انجام می دهم سپس به عبادت نماز و مانند آن مشغول می شوم.» ایشان شیوه بسیار خاصی داشتند و به نماز شب عنایت ویژه ای مبذول می داشتند.در همه امور مقید به نظم بودند و کارهایشان بسیار منظم و دقیق بود. بنده وقتی تهران به منزلشان می رفتم می دیدم که تابلویی در کتابخانه شان نصب کرده اند و تمام دقایق و ساعات کارهای خود را با دقت نوشته و به آن ها عمل می کردند.در مدتی که در قم بودند برای استفاده بیشتر از محضر اساتیدی چون آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی (رضوان الله علیه) و همچنین از آیت الله داماد و علامه طباطبایی درس آموختند. سپس به تهران عزیمت کردند. در تهران نیز هم در مدرسه مروی و هم در دانشگاه تدریس می کردند.ایشان سه عرصه را با هم جمع کرده بودند :۱. تدریس: وقتی بر کرسی تدریس می نشستند استادی بسیار زبردست و متفکر بودند و این کار را تا آخر عمر ترک نکردند .۲. سخنرانی: در مجالس و مجامع مهم سخنرانی می کردند. در آن روزگار که نیاز فراوانی به روشنگری امثال ایشان در برابر جباران ستمکاران مستکبران و همچنین در مقابل شیوع فرهنگ غربی فساد و اعمال خلاف اسلام وجود داشت سخنرانی های بسیار مؤثر و جذابی ایراد می نمودند. گاهی که من در مجالس ایشان شرکت می کردم می دیدم ساعت نزدیک ۱۲ شب است اما علاقه مندان همچنان حضور دارند و ایشان نیز چون احساس وظیفه می کردند بسیار با نشاط حرارت و حال به سخنرانی ادامه می دادند. خلاصه یکی از کارهای مهمشان منبر بود.
۳. قلم: عرصه سوم فعالیت ایشان قلم بود. ایشان در نویسندگی مهارت و استادی فوق العاده ای داشتند. خودشان می فرمودند (نقل به مضمون): «من ۲۰ سال است قلم می زنم و همه اش برای معرفی اسلام است؛ چون اسلام غریب است و درست شناخته نشده.» از یک سو دنیای کمونیستی و چپ گراها فعال بودند و از سوی دیگر فرهنگ غرب اسلام را به حاشیه رانده بود. ایشان می خواستند اسلام را در تمام ابعادش معرفی کنند. به همین دلیل بود که در برابر گروه های منحرف احتمالاً اشاره به گروه فرقان یا گروه های التقاطی و تفکرات معارض با قلم خود مجاهدت می کردند.ایشان هم فیلسوفی ماهر و هم فقیهی بسیار توانا هم نویسنده ای با قلمی بسیار جذاب هم مورخی آگاه به تاریخ و هم محققی بودند که هر سخن را با تحقیق و سند بیان می کردند. به طور خلاصه جامعیت فوق العاده ای داشتند. پس از رفتن به تهران همان جا هم مشغول تدریس هم سخنرانی و هم نویسندگی بودند و در این سه عرصه فعالیت می کردند.به تدریج که انقلاب شکل گرفت از سال ۱۳۴۰ که آیت الله العظمی بروجردی به رحمت ایزدی پیوستند و امام خمینی نهضت را آغاز کردند آیت الله مطهری همواره در کنار امام بودند. در شکل گیری قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ ایشان نقش بسیار مؤثری داشتند.
بعداً در سال ۱۳۴۳ در جریان سخنرانی امام درباره کاپیتولاسیون ایشان همچنان بین تهران و قم رفت وآمد داشتند و در کنار امام بودند. پس از تبعید امام به ترکیه و سپس به نجف آیت الله مطهری به نجف رفتند و خدمت امام رسیدند و پس از بازگشت همچنان از امام برای فعالیت های خود الهام و دستور می گرفتند.زمانی که امام به پاریس رفتند ایشان نیز به آنجا سفر کردند. در تهران جلسه ای بود که بعدها به «جامعه روحانیت مبارز» تبدیل شد. بنده گاهی در آن جلسه شرکت می کردم. در اوایل حضور امام در پاریس قرار شد آیت الله مطهری به نوفل لوشاتو بروند. ایشان رفتند و یک هفته بعد که بازگشتند در جلسه حضور یافتند. بنده هم آنجا بودم. اعضای جلسه مانند آیت الله مهدوی کنی و دیگران از ایشان پرسیدند: «در پاریس چه دیدید؟» ایشان فرمودند: «بنده که سال ها شاگرد امام بودم و از حالات ایشان اطلاع کامل دارم اما این بار که رفتم و تحقیق کردم چیز عجیبی دیدم. واقعاً آنچه از امام دیدم در چهار چیز خلاصه می کنم: آمن بربه آمن بخلقه آمن بهدفه آمن بسبیله .»۱. آمن بربّه (ایمان به پروردگارش): ایمانی خاص به خداوند داشتند. به عنوان نمونه ای از نظم و ارتباط با خدا در طول سال هایی که در نجف بودند هر شب سر ساعت معینی به مدت یک ساعت کنار ضریح امیرالمؤمنین (علیه الصلاه والسلام) زیارت جامعه کبیره می خواندند. آن قدر منظم بودند که همه خدام حرم می دانستند امام چه ساعتی می آیند و چه ساعتی بازمی گردند.
فقط یک شب این برنامه ترک شد. وقتی علت را پرسیدند فرمودند: «اطلاع پیدا کردم که هیئتی از طرف دولت ایران آمده اند و فرش و تابلو برای حرم آورده اند. فکر کردم اگر من با آن تشکیلات دولتی آنجا باشم ممکن است فیلم یا عکسی بگیرند و حضور مرا به حساب تأیید دولت ایران بگذارند. عمداً دیشب نرفتم.» این پایبندی به اصول رویه ایشان در نجف بود. پس از بازگشت آیت الله مطهری از نوفل لوشاتو این چهار صفت را که مشاهده کرده بودند بیان کردند: آمن بربه آمن بخلقه آمن بهدفه آمن بسبیله. ایمان به خدا در آن سطح بسیار بالا کارایی فوق العاده ای دارد .۲. آمن بخلقه (ایمان به مردم): به مردم ایران ایمان داشتند که اگر حرکتی صورت بگیرد این مردم تعهد وحدت ایمان و اعتقاد دارند و دنبال رهبری حرکت خواهند کرد. امام به مردم این گونه ایمان داشتند .۳. آمن بهدفه (ایمان به هدفش): به هدف خود ایمان داشتند که همانا مبارزه با استبداد و استکبار بیدار کردن ملت ها مقابله با ظلم و تلاش فرهنگی برای معرفی اسلام ناب است. ایمان داشتند که این هدف باید تحقق یابد .۴. آمن بسبیله (ایمان به راهش): ایمان داشتند که راه رسیدن به هدف همین مبارزه و جهاد است و هیچ راه دیگری برای پیشرفت وجود ندارد.
خلاصه اینکه آیت الله مطهری عمدتاً در دو جبهه فعالیت می کردند: جبهه فرهنگ: شامل تدریس قلم و بیان. درسی که ایشان برای ما طلبه ها و علما به جا گذاشتند اهمیت کار در جبهه فرهنگ است مخصوصاً امروز. امروز که این بیداری را در کشورهای اسلامی و حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی مشاهده می کنیم (که دنباله حرکت های آن روز است) این دفاع فرهنگی و روشن کردن مردم اهمیت حیاتی دارد. امام خمینی (رضوان الله علیه) حدیث «بَدَأَ الْإِسْلَامُ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ کَمَا بَدَأَ» را این گونه معنا می کردند: نگویید اسلام اول طرفدار کم داشت و غریب بود و بعداً دوباره طرفدار کم خواهد داشت؛ بلکه معنایش این است که اسلام در ابتدا ناشناخته بود و بعدها دوباره سعی می شود ناشناخته بماند. در طلوع اسلام گرچه ابتدا ناشناخته بود اما وقتی شناخته شد قدرتی عظیم برای مسلمانان به ارمغان آورد. بعدها دستگاه های استکباری غرب و دشمنان اسلام سعی کردند دوباره اسلام را در پرده نگه دارند سیاست را از دین جدا کنند مردم را از دین جدا سازند علیه دین مطلب بنویسند و حتی تا آنجا پیش رفتند که گفتند «دین افیون ملت هاست». سعی کردند اسلام را تخطئه کنند و چهره ای مخدوش از آن نشان دهند.
آیت الله مطهری می کوشیدند اسلام ناب را در همه ابعاد بشناسانند. این یک جبهه بود: جبهه فرهنگ. جبهه جهاد: ایشان همواره در کنار امام و در مبارزات پیش قدم بودند بنده در آن زمانی که در سقز تبعید بودم پس از بازگشت هنگامی که انقلاب در آستانه پیروزی بود آیت الله مطهری نیمه شب به من تلفن کردند و فرمودند: «بلند شوید بیایید تهران. امام می خواهند شما به کردستان بروید. جریانی آنجا پیش آمده و چون شما مدتی آنجا تبعید بودید و با روحیات و افراد آشنا هستید مناسب هستید.» گفتم: «الان؟!» فرمودند: «بله الان! معطل نکنید نخوابید.» من آماده شدم. ایشان ماشینی فرستادند. با آن ماشین به تهران رفتم. نزدیک نماز صبح بود که خدمت امام رسیدیم. امام مطلبی را مرقوم فرمودند.
یادم هست بنده به نوفل لوشاتو رفتم و چند روزی خدمت امام بودم. وقتی خواستم برگردم امام نوشته ای به من دادند که به هیچ کس نشان ندادم مبنی بر سقوط قریب الوقوع رژیم. برای بنده نوشتند: «شما آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی در تهران بنشینید و جلساتی برای انتخاب افرادی که پس از سقوط رژیم باید مصدر امور باشند ترتیب دهید و با من هم تلفنی در تماس باشید.» بنده هم پس از بازگشت نوشته را خدمت آیت الله بهشتی و آیت الله مطهری دادم و جلساتی داشتیم. مطالب درباره آیت الله مطهری بسیار فراوان است. در پایان عرایضم این چند کلمه از فرمایشات امام را که یادداشت کرده بودم نقل می کنم. امام فرمودند: «آیت الله مطهری پاره تن من بود من برای تربیت او خیلی زحمت کشیده بودم مردن در رختخواب برای او ننگ بود ایشان با خون خود چقدر به اسلام و انقلاب خدمت کرد.» و به مردم توصیه کردند: «کتاب های ایشان و فکر ایشان را همیشه منتشر کنید.» امام همچنین فرمودند: «هیچ کس بنده تأکید می کنم هیچ کس به اندازه آیت الله مطهری درباره انقلاب مبانی فکری آن ننوشته است. واقعاً هیچ کس با قلم به اندازه مطهری به انقلاب این گونه خدمت نکرده است.»بنابراین بر ما لازم است که سال به سال سعی کنیم مراسم گرامی داشت ایشان یاد و خاطره و آثارشان پررنگ تر شود تا به عنوان سرمشقی برای همه ما باقی بماند. امیدوارم ان شاءالله تعالی شما موفق باشید و خداوند به شما توفیق دهد که بتوانید برای این هدف مقدس گام های بزرگ تری بردارید.